شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

آدمها چند دسته اند.....

بنام او

تقدیم به کیمیا گر ،اویی که غایب همیشه حاضر است.

 آدمها چند دسته اند..... و

آدمهایی که وقتی غایبند، بیشتر هستند تا وقتی که حاضرند. چقدراینها غنیمت اند.

چقدر زندگی به بودنِ این جور آدمها نیازمند است،یک نیازِ حیاتی،اینها معنی زندگی اند،روحِ

« بودنِ » مایند.«آدمهایی که وقتی غایبند بیشتر هستند از وقتی که حضور دارند » و اینهایند آدمهایی که گاه مخاطب حرفهایی قرار می گیرند که نباید خود بشنوند، با این آدمها است که ما همیشه در گفتگوایم ، همیشه با اینهاست که حرفهای خوبمان را می زنیم، حتی حرفهایی را که دوست نداریم بشنوند. به همین هاست که همیشه نامه هایی می نویسیم که هیچگاه نمی فرستیم.حرفهای اصیل حرفهایی نیستند که برای « شنیدن » زده می شوند، حرفهایی هستند که برای « زدن » زده می شوند. نوشته های اصیل،نوشته هایی نیستند که برای خواندن نوشته می شوند،نوشته هایی اندکه برای « نوشتن » نوشته می

 شوند. و حرفهایی که خود آدم نیز در آنجا مستمع  بیگانه ای است. وحرفهایی که می گوئیم نه تا چیزی گفته باشیم بلکه تا چیزی شنیده باشیم و حرفهایی که دیگر سر به ابتذالِ گفتن فرود نمی آورند.باید اندیشید. فقط اندیشید؛ بیان ندارد. بیان؟ چرا دارد، اما زبانی و کلمه ای نیست بیانش در خلوت است ، به صورت یک اخم، یک موج و برق در پیشانی.یک لرزش لب، یک سکوت سنگین وغمناک، یک لبخند تلخ حسرت بار، تکان خوردن سروگردن،. . . اینهاست جمله ها و واژه های این حرفها . . .

وحرفهایی که دیگر در دسترس اندیشه هم نیست اوج می گیرد و بی وزن می شود و تنها در فضای خیال می پرند . . . گویی« پرندگان موهومی اند که درعدم پرواز می کنند »؛ همچون سایه های گریزنده ای که در خواب آشفته می گذرند؛ وحرفهایی که دیگر در فضای خیال هم نمی گنجند. آنجا هم برایشان تنگ است.  خیال هم پا به پایشان نمی آید،اصلا ً طرح ندارند، از هم مشخص و مجزا نیستند،  میلیاردها معانی اند که در هم شده اند،درهم ادغام شده اند، با هم ترکیب یافته اند و یک صخره ی عظیم و سنگین و جامدی را تشکیل داده اند.و تنها سنگینی و شکوه و عظمت شان را بر روی سینه مان احساس می کنیم. و در زیر فشار طاقت فرسای آن، از بهت و خفقان و درد ساکت می مانیم. زبان ویژه ای که این حرفها را بیان می کند، یک نوع « سکوت » است.

 

گزیده ای از: آدم  ها وحرف  ها          نوشته ی دکتر شریعتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد