شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

بر جاده های آبی سرخ (قسمت پایانی)



خدا وند ، به عاشق صادق خصلت صبوری می بخشد تا و فاداری اش را بیاز ماید آسان به وصل رسیدن ،بی اعتبار کردن وصل است.


سرنوشتی در کار نیست .انسان ، به گونه ای که می داند ونمی داند ،برخی کارها را چنان انجام می دهد که عوارض ونتایج این کارها « سرنوشت » لقب می گیرد.

هرقدر که ازوسعت «نمیدانم»ها یمان بکاهیم،از توان سرنوشت کاسته ایم.

بگذارخودی به خودی خیانت کند تا شاید شرمساری ،بتواند اخلاق ما را عوض کند.

آنکس که به هنگام سحر می خوابد ،روحش گرفتار چرت دائم است.

آنکس که شتاب دارد،عاشق نیست،تشنه ای است که معشوق

را چشمه آب شیرین تصور کرده است. وقتی دوید و رسید و نوشید و ورم کرد،رها میکند و میکند و می رود. محبوب ،چشمه ای آب شیرین نیست ،هوای خنک دم صبح است.

تو طئه ،توطئه گر را نابود می کند-کمی دیر اما به ذلت.خیانت خیانتکار را منهدم می کند-دیرتر از آنکسی که به او خیانت شده اما همراه با خوف و عذاب.

اسب خوب را شلاقهای نامردانه از پای در می آورد،حکومت خوب را توطئه های نا جوانمردانه...

دانه های دو دلی ،مثل گیاه سوئ ظن،رو یش شتابان غریبی داردتردید ،پیچکی است که چون پنچه به  دیواره روح  انداخت.

ناخن های تیزش را در تن دیوار فرو می برد و عجو لانه با لا می خزد-آنقدرکه بی فرصت ، سراسر دل و مغز را فرا می گیرد و دیگر به آسانی دست بر نمی دارد.

مادر یک اسم نیست ، بلکه سمتی است. یک وظیفه.ما در باید مادری کند تا مادر باشد نه آنکه بزاید و بعد هیچ قدمی در راه ساختن فر زندانش بر ندارد.

عجب بازی می کند روزگار ، که البته گمان می بریم که بازی می کند حال آنکه همه چیز در محدوده اراده ی انسان می ماند. حتی عظیم ترین تو فا نهای در یایی.


تقدیم به شاهد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد