شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

آرامستان ظهیر الدوله


امروز در پی بهانه جویی های دل ، به دنبال برنامه ای می گشتم که اندکی روح سر گشته به طوفان یاد ها ی شاهدانه را در ساحل آرامش خاطره ها تسکین دهد. گویی هیچ نوایی برایم طراوتی نداشت .

آری هوای پاییزی دل در پی بهانه ای مبهم در جستجویی مبهم تر بود.

در گذشته های نه چندان دور ونزدیک، نوایی با صدای گرم خانم آذر پژوهش وشعری منظوم وزیبا که تا امروز خالق آن را نمیشناختم -وامروز یافتم که مهدی سهیلی است- روح را به دیاری عاشقانی چون صبا ،قمر،تهرانی ،بهار،داریوش رفیعی ، محجوبی ،رشید یاسمی و رهی معیری می برد .

آری گورستان ظهیر الدوله ،آرامگه ابدی عاشقان .

شاعری سوز دل ودیده ی تر می خواهد   ناله ی نیم شب و اشک سحر می خواهد

شعله در خود زدن وسوختن و آب شدن       شمع سوزنده به هر لحظه شرر می خواهد

عکسهایی از این گورستان     زندگینامه ی ظهیر الدوله     برنامه ی جاودانه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد