شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

بر جاده های آبی سرخ (ادامه جلد چهارم)


نجابت دریاست ؛عشق کشتی غول پیکری در تن توفانی دریاست. دریا باید باشد تا کشتی ،معنایی داشته باشد.عشق به خدا،اوج نجابت روح است.عشق به زن ،بخشی از عشق به خداست.

بهار باغ هر چه سبز تر پاییز باغ همانقدر غم افزاتر.کویر برهنه که پائیز نمی کندای دوست

دل محروم از رویش ورنگ که عزای خاکستری را نمی شناسد.

این گلستان است که چون دم سرد پائیزبر رخسارش دمیده شد.ناگهان اندوهی عظیم بر آن فرود می آید-وچه زیباست این تبدیل .

مرگ عجب آسان است،درد عجب سنگین و سخت زبان رابه ساحل سکوت نکشید،قلب را نجات بدهید.

دوبارپاسخ دادن به یک سوال،دال برناتوان پنداری سوال کننده است از درک درست جواب.

قلب ما در گریستن،نباید چیزی از آسمان ابری پائیز،کم داشته باشد

عشق،از مردم به مکتب نرفته نیز شاعران بزرگ می سازد.

سیاست ، تمام لطافت زن را از میان می برد . مردان در میدان سیاست قهرمان می شوند.

با محبت زن بودنت را ثابت کن ,با سیاست انسان بودنت را

بهترین کار برای رفع دل گرفتگی ، گریه کردن است . کاری از دست آدمها بر نمی آید.

عشق ِیک جانبه چیزی جز خود فریبی نیست.

باران بر جسم می بارد ، اما روح را می شوید.غریب است واقعاً

باران چیزی جز  قطره های آب نیست ؛اما باریدن آن بر سر انسان اهل عشق ، کم از بارشِ شیرین ترین رویا وخواب نیست.

باران مثل چوبک خوب ، بلور مکدر شده ی دل را برق می اندازد.

زندگی را به خاطر زندگی به مخاطره انداختن حرفی است بی معنی.


به یاد کیمیاگر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد