40حکایت ، 40 راز موفقیّت حکایت سی و هفتم
فرشتگان نامه رسان و نامه های بی پاسخ !
مدّتها بود که مرد جوان به رازِ استجابت دعا فکر می کرد . اودیده بود که بسیاری ازمشکلات و گرفتاری های زندگی اش پس از مدّتی از راههای مختلف و گاه به شیوه های اسرارآمیز وحتی به دست کسانی که اصلاً فکرش را هم نمی کرد، رفع میشود. از آنجا که به تأثیرِ دعا در زندگی انسان اعتقاد داشت، مطمئن بود که در پیشامدها ئی که مُنجر به گُشایشِ امورِ زندگی اش میشود دستِ یاری خداوند در کار است و او به تنهائی وبدون پشتیبانی نیروهای غیبیِ خداوند هرگز نمی توانسته است از عُهدة حلّ همة مسائل زندگی برآید ولذا همیشه شکرگُذارِ خداوند بود وحتی این شکرگذاری را در کمک برای رفعِ مشکلاتِ دیگران نشان می داد .
مردِ جوان یک شب خواب عجیبی دید وبه رازِ شکرگُذاری وتأثیرِآن درافزایش نعمات و برکاتِ الهی و رفعِ مشکلاتِ زندگی بیش از پیش آگاه شد. او دید که پیش فرشته هاست وبه کارهای آنها نگاه میکند. هنگام ورود، دسته بزر گی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کار هستند و به سرعت نامه هائی را که توسط پیک ها از زمین میرسند باز کرده و دسته بندی می کنند. مرد از فرشته ای پرسید: « شما چکار میکنید؟» فرشته در حالیکه داشت نامه ای را باز میکرد گفت: « اینجا بخش دریافت است وما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل میگیریم و آنها را جهت پیگیری به بخشهای مربوطه ارسال می کنیم. » مرد کمی جلوتر رفت باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذ هائی را داخل پاکت میگذارند و آنها را توسط گروهی از پیک ها به زمین میفرستند. مرد پرسید:« شما ها چکار میکنید؟» یکی از فرشتگان با لبخندی زیبا گفت:« این جا بخش ارسال پاسخ است. ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بند گان می فرستیم.»
مرد کمی جلوتررفت ودید فرشته ای بیکار نشسته است! مرد با تعجُّب از فرشته پرسید:« شما چرا بیکارید؟» فرشته جواب داد:« اینجا بخش تصدیقِ جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی فقط عدّة بسیار کمی جواب میدهند.» مرد از فرشته پرسید: « مردم چگونه میتوانند جواب بفرستند؟» فرشته پاسخ داد: « بسیار ساده، کافیست بگویند: « خدایا شُکر» واین سپاسگُزاری را با ارزانی داشتنِ عشق ایثار و کمک به همنوعانِ خود به اثبات برسانند تا همه زمینیان در کنارِ هم با خیرخواهی نسبت به یکدیگر از زندگیِ سرشار ازسعادت و کامروائی بهره مند شوند.