مستی هم درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
شب که از راه می رسه غربت هم باهاش میاد
تـــوی کوچــه های شهــر بـاز صــدای پاش میاد
من غم های کهنه ام رو برمی دارم
کـه تــوی میخـــونه هــا جــا بگذارم
می بینم یکی میاد از میخونه
زیـر لــب مستـونه آواز میخونه
مستی ام درد منو دوا نمی کنه
غم با من زاده شده منو رها نمی کنه
گرمی مستی میاد توی رگهای تنم
می بینم دلم می خواد با یکی حرف بزنم
کی میاد به حرفهای من گوش بده
آخه من غریبه هستم با همه
یکی آشنا میاد به چشم من
ولی از بخت بدم اونهم غمه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده، منو رها نمی کنه
خسته از هر چی که بود،خسته از هر چی که هست
راه می افتــم کـه بــرم مثــل هــر شــب مست مست
باز دلــم مثـل همیشــه خالیه
باز دلم گریه تنهایی می خواد
برمی گردم تا ببینم کسی نیست
می بینــم غــــم داره دنبــالم میاد
مستی ام درد منـو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده،منورها نمی کنه
منو رها نمی کنه
شعر : اردلان سرفراز
مرسی. خدا رحمت کنه هایده عزیز رو. جاشبین ما خیلی خالیه. کاش بود و میخوند