به سینه می زندم سر،دلی که کرده هوایت
دلی که کرده هوای کرشمههای صدایت
نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز
که آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایت
ترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیدهام و دل نهادهام به صفایت
تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمیکنم اگر ای دوست،سهل و زود،رهایت
گره به کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟
به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاک
به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت
"دلم گرفته برایت"زبان سادهی عشق است
سلیس و ساده بگویم:دلم گرفته برایت
شعرهای فوق العاده زیبایی در سایت قرار می دهید بدینوسیله تشکر قلبی ام را از ارسال این شعرهای زیبا ابراز میدارم و اگر امکان دارد می خواستم خواهش کنم که نام شاعران هم در زیر شعرها بنویسید