سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چها کرد
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
که درد شب نشینان را دوا کرد
دریافت این تصنیف