روزی از روزها،
شبی از شب ها،
خواهم افتاد و خواهم مرد ، اما
می خواهم هر چه بیشتر بروم تا هر چه دورتر بیفتم .
تا هر چه دورتر بیفتم .
هر چه دیرتر و دورتر بمیرم.
نمی خواهم ؛
حتی یک گام یا یک لحظه پیش از آنکه می توانسته ام بروم ،
بمانم ،
افتاده و جان داده باشم.
دوست دارم به یاری این سفر از این منزل از این لحظه ها و از این خاطرات
هر چه دورتر و دیرتر بروم و بمیرم، همین ...
دوست گرامی و عزیز ،
با درود وبا آرزوی بهترینها و تبریک برای راه اندازی دوباره "شاهدان"، به نوبه خود از شما صمیمانه سپاسگزارم.
با مهر احترام و ارادت - صولت
با عرض ادب و احترام
سپاس و تبریک به جناب معتمدی بخاطر باز گشایی تارنگار زیبای شاهدان
برای شما بزرگوار در این مسیر آرزوی شادی و پویایی دارم.
درود به شما
از شما سپاسگزارم دوست عزیز
یک خواب زمستانی کوتاه
برای شکفتنی تازه تر
تا خواب سنگین زمستان بشکند، به آوای خوش "شاهدان" همیشه بیدار
تا بماند رو سیاهی های همیشگی تاریخ به بخت ذغال اندود ظلم و بی اندیشگی
و اینک؛ تولدی دوباره
و شوقی وصف ناپذیر از دیدار با "شاهدان"
خجسته باد این حضور همیشه سبز
و پایدار باد این سبزی حضور...
درود
چقدر زیبا وادیبانه است این پیام
ممنون از شما دوست گرامی
ما نیز آمدیم . . .
درود بیکران بر شما جناب معتمدی
بسیار خوشحالم که تارنگار شاهدان مجددا فعالیت خود را آغاز نمود
همواره شاد و سبز باشید