دستگاه : شور
خواننده :ادیب خوانساری
نوازندگان : استاد پرویز یاحقی ،استاد جلیل شهناز
دستگاه : سه گاه
خواننده : خاطره پروانه
نوازندگان :بدیعی ، استاد جلیل شهناز، افتتاح
دستگاه :سه گاه
خواننده : پروانه
نوازندگان :استاد جلیل شهناز ،تجویدی و ورزنده
در سال 16 دستامبر1970 فیلمی در آمریکا به روی صحنه رفت بنام love story.کارگردان این فیلم درام ورمانتیک آرتور هایلر ونویسنده ی آن اریک سیگال بود .گذشته از موضوع فیلم، آهنگ زیبای آن ، این فیلم را جاودانه تر ساخت.
موسیقی زیبای این فیلم هر بار با لحن و آوازی نواخته می شد .والبته هر کدام رنگ وبوی خاصی دارد
دو مجموعه ی پیش رو مربوط به این موسیقی است .گوگوش ،الهه ،ریچارد کلایدر من وزیبا تر از همه (به نظر من)نوای سحر انگیز تار کیوان ساکت و... هر کدام زیبا ودلنواز است .
به لحاظ کاهش حجم در دو پوشه (هر پوشه هشت تراک ) تقدیم می گردد.
با تشکر از جناب لطیف وبهزاد عزیز - لینک اصلاح شد .
اهل موسیقی ،نوای دلنشین تار را با نام پر آوازه ی شهناز بسیار شنیده اند وبهره های فراوان برده اند.
نوای دلنشین ساز این استاد نوازگر روح های خسته والتیام بخش آلام عاشقان بوده است .
در تکنوازیهای سه تار این استاد بزرگ نیز همان زیبایی ها ی نوازندگی تار را خواهیم شنید .
این دو برنامه را در زیر دریافت کنید .
درود به دوستان
در ادامه این پست درد نامه و پیشنهاد بسیار گرانسنگ دوست عزیزمان استاد سردشتی که یک نمونه از کار زیبای ایشان را در پستهای قبلی آورده بودم ،البته با اندکی ویرایش تقدیم می نمایم .
از دوستان تقاضا مندم ضمن مطالعه، نظرات خود را بیان فرمایند که
بسیار محتاج آنیم برای آغاز این راه .
40 حکایت ، 40 راز موفّقیّت حکایت شانزدهم
دخترِ خدمتکار یا مَلَکه چینِ باستان !
دخترِ خدمتکارِ قصر نیز عاشقِ شاهزاده بود و اگر چه میدانست فقط زیباترین و ثروتمند ترین دخترانِ دَربار در آن مجلس حضور دارند ، تصمیم گرفت تا از این فرصت استفاده کرده و حدّاقل یکبار از نزدیک شاهزاده را ببیند . بالاخره روز موعود فرا رسید و شاهزاده در میان درباریان ایستاد و شرایطِ رقابت را اعلام کرد : به هر یک از شما دانه ای می دهم . کسی که بتواند در عرض شش ماه زیباترین گُل را برای من بیاورد ، مَلَکه آینده چین می شود .
دُختر، دانه را گرفت و در گُلدانی کاشت و از آنجا که مهارت چندانی در باغبانی نداشت ، با دقّت و بُردباریِ زیادی به خاکِ گُلدان رسید . سه ماه گذشت و هیچ گُلی سبز نشد . او هر چیزی را امتحان کرد ، با کشاورزها صحبت کرد . آنها راههای مختلف گُلکاری را به او آموختند امّا هیچکدام از این راهها نتیجه نداد . هر روز احساس می کرد از رؤیایَش دورتر شده امّا عشقش مثل قبل زنده بود .سرانجام شش ماه گذشت و هیچ گُلی در گُلدانش سبز نشد . با این که چیزی برای نمایش نداشت ، امّا میدانست در آن دوران چقدر زحمت کشـیده ، بنابـراین با مادرش صحبت کرد که بُگذارد در روز و ساعتِ موعود به قصر برود . در دلَش می دانست این آخرین ملاقات با معشوق است .
روز ملاقات فرا رسید . دختر با گُلدان خالی منتظر ماند و دید همه دخترانِ دیگر نتایج خوبی گرفته اند : هر کدام گُل بسیار زیبائی به رنگ ها و شکلهای مختلف در گلدانهای خود داشتند .لحظه موعود فرا رسید . شاهزاده وارد شد و هر کدام از گُلدانها را با دقّت بررسی کرد . وقتی کارش تمام شد ، نتیجه را اعلام کرد . دختر خدمتکار، همسر آینده او بود . همه حاضران اعتراض کردند و گفتند که شاهزاده درست همان کسی را انتخاب کرده که در گُلدانش هیچ گُلی نروئیده است . شاهزاده با خونسردی دلیلِ انتخابش را توضیح داد و گفت : این دُختر ، تنها کسی است که گُلی را به ثمر رسانده که او را سزاوارِ همسری امپراتور می کند ؛ گُلِ صداقت . همه دانه هائی که به شما دادم عقیم بودند و امکان نداشت گُلی از آنها بروید !
به نقل از کتاب «قصه هائی برای پدران ... اثر پائولو کوئیلو
با درود به تمامی دوستان وعزیزان
سری سوم مجموعه برنامه های گلها در دست آماده سازی است .
بزودی تقدیم حضورتان خواهم کرد.
40 حکایت ، 40 راز موفّقیت حکایت پانزدهم
پسرکِ شطرنج باز و راهبِ صومعه !
پسرکی به رئیس صومعه گفت : دلم می خواهد راهب بشوم امّا در زندگی هیچ چیز یاد نگرفته ام . پدرم فقط به من شطرنج یاد داده که هیچ تأثیری درروشنائیِ باطنِ من ندارد. تازه ، بعضی میگویند این بازی ها گناه است .
راهب پاسخ داد : شاید گناه باشد ، شاید هم فقط سرگرمی باشد . شاید صومعه ما به کمی از هردو احتیاج داشته باشد . پدر روحانی خواست برایَش یک صفحه شطرنج بیاورند ، بعد راهبی را صدا زد و دستور داد با جوان شطرنج بازی کند . امّا قبل از شروعِ بازی ، گفت : هر چند به سرگرمی احتیاج داریم ، اما نمی شود بگذاریم همه اهل صومعه شطرنج بازی کنند . فقط بهترین شطرنج باز می تواند در صومعه باشد . اگر این راهب ببازد ، صومعه را ترک می کند و جائی برای تو باز می شود .
پدر روحانی بسیار جدّی صحبت میکرد. جوان احساس کرد مُهم ترین بازیِ زندگی اش را انجام می دهد عرق سرد بر پیشانی اش نشست . صفحه شطرنج به مرکزِ دنیا تبدیل شده بود ....
نزدیک بود راهب بازی را ببازد . جوان حمله کرد ، امّا بعد نگاه معصوم و پُر قداستِ راهب را دید ؛ چند حرکتِ اشتباه کرد تا راهب بتواند بازی را ببَرَد . حالا دیگر ترجیح می داد آن بازی را ببازد . آن راهب بیشتر به درد مردم می خورد تا او . ناگهان ، پدر روحانی صفحه شطرنج را روی زمین انداخت و گفت : تو بسیار بیشتر از آن که گمان می کنی ، یاد گرفته ای . ذهنت را بر پیروزی متمرکز کردی و توانستی با نیروی اراده ، جنگ را رهبری کنی . بعد ، احساس محبّت کردی و حاضر شدی خودت را قربانیِ هدفِ بزرگتری کنی . به صومعه خوش آمدی زیرا می دانی چگونه نظم و ترتیب را در کنار محبّت و شَفقَت جای بدهی. به نقل از کتاب قصه هائی برای پدران ... اثر پائولو کوئیلو/* /*]]-->*/ نظر به ارسال برنامه ی زیبای دوست خوبمان جناب سردشتی بر آن شدم که طی فراخوانی از دوستان عزیز گلها یاری بجویم .سر آغاز این راه نرفته ی گلها را با برنامه ی این عزیز می آرائیم باشد که دوستان هنرمند دیگر نیزیاریگر مان باشند.فایل صوتی قطعاتی در شور که با همکاری هنرمند روشندل نوازنده سنتور جناب آقای نظری و تمبک جناب آقای سرلک و با ویلن جناب ابراهیم سر دشتی اجرا گردیده است.این برنامه ی زیبا را ار اینجا دریافت کنید .
گلهای جاویدان برنامه ی شماره ۱۵۷
اکبر گلپایگانی، حسین قوامی فاختهای
پیوند از سایت طنین موزیک
گلهای جاویدان برنامه ی شماره ۱۵۶
عبدالوهاب شهیدی
اشعار از صائب شمس تبریزی
نوازندگان : پرویز یاحقی (ویولون) - جلیل شهناز (تار) - احمد عبادی (سه تار) - حسن کسایی (نی)
پیوند از سایت طنین موزیک
گلهای جاویدان برنامه ی شماره ۱۵۵
حسین قوامی فاختهای، عبدالوهاب شهیدی
نوازندگان : حسن کسایی (نی) - مهدی خالدی (ویولون) - احمد عبادی (سه تار)
پیوند از سایت طنین موزیک
گلهای جاویدان برنامه ی شماره ۱۵۴
حسین قوامی فاختهای
ساقی فرخ رخ
نوازندگان : جلیل شهناز (تار) - مهدی خالدی (ویولون) - احمد عبادی (سه تار)
پیوند از سایت طنین موزیک
گلهای جاویدان برنامه ی شماره ۱۵۲
حسین قوامی فاختهای، عبدالوهاب شهیدی
نوازندگان : جلیل شهناز (تار) - حسن کسایی (نی) - احمد عبادی (سه تار)
پیوند از سایت طنین موزیک