شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

گلهای تازه برنامه شماره 118

گلهای تازه برنامه شماره 118

این برنامه در دستگاه شور با آوازمحمودی خوانساری اجرا شده است.

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد

گلهای تازه برنامه شماره 117

گلهای تازه برنامه شماره 117

 این برنامه در دستگاه سه گاه  با آوازنادر گلچین اجرا شده است.

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد

گلهای تازه برنامه ی شماره ۱۱۱

گلهای تازه  برنامه ی شماره ۱۱۱

نادر گلچین

آواز: نادر گلچین، فلوت: عماد رام، سنتور: محمد حیدری، تمبک: آبتین اجلالی، غزل: حافظ، گوینده: آذر پژوهش، صدابردار: محمد جهانفرد، آهنگ: ماهور

پیوند از جناب علی یگانه

گلهای تازه برنامه شماره 110

گلهای تازه برنامه شماره 110

ایرج (حسین خواجه امیری)، عهدیه

هنرمندان: عهدیه، ایرج (حسین خواجه امیری)، پرویز یاحقی، فرهنگ شریف، امیر ناصر افتتاح، غزل: حافظ، آهنگ: مصطفی کسروی، گوینده: آذر پژوهش، صدابردار: محمود ایمنی

 

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد

گلهای تازه برنامه شماره 106

گلهای تازه برنامه شماره 106

این برنامه با صدای استاد محمد رضا شجریان در دستگاه ماهور وبا همکاری یاحقی - شریف - صارمی اجرا شده است .

پیوند از سر کار خانم رویا

گلهای تازه برنامه ی شماره ۱۰۴

گلهای تازه برنامه ی شماره  ۱۰۴

محمدرضا شجریان

هنرمندان: محمدرضا شجریان، شریفی،امیر ناصر افتتاح، غزل: حافظ، گوینده: فخری نیک زاد

صدابردار: محمد جهانفرد، آهنگ: ابوعطا

پیوند ازجناب یگانه عزیز

40 حکایت ، 40 راز موفقیّت حکایت دوازدهم


40 حکایت ، 40 راز موفقیّت                       حکایت دوازدهم

مردِ جهانگرد و کوله بارِ پُر زحمت !




در روزگار قدیم ، مردی تصمیم گرفت که آرزوی بزرگِ زندگی اش را عملی کند و به سفر دورِ دنیا برود . برای اینکه در طول راه همه نوع امکاناتِ زندگی را به همراه داشته باشد ، چند خورجین تهیّه کرد و هر کدام را با خوردنی و نوشیدنی و وسایلی که حدس می زد ممکن است در طول سفر به آنها احتیاج داشته باشد پُر کرد .

ا این کار با خودش فکر کرد که دیگر در طول راه هیچ نیازی به کسی یا به چیز دیگری پیدا نخواهد کرد .روزی که خواست سفرش را آغاز کند تازه متوجّه شد که چه بارِ سنگینی دارد و تا چه حدّ باید با زحمت راه برود . با هر مشقّتی که بود به راه افتاد و درعرضِ چند روز از کنارِ کوهها ، رود خانه ها ، کشتزارها،  روستاها  بازارهای کوچک و بزرگ و دستفروشانِ بسیاری در راه گذشت .

روزها میگذشتند وجهانگردِ قصّه ما به سفرش باوجود مشقّات بسیارادامه میدادوهرروزبه خود دلداری می داد که باید راهم را به سرانجام برسانم . در طول سفر برنامه جیره بندیِ دقیقی برای خوردن و نوشیدن گذاشته بود تا غذا و نوشیدنی ِ همراهش تمام نشود و تشنه و گرسنه نماند و بتواند به راهش تا به انتها ادامه دهد .روزی در بین راه ، از کنارمردی گذشت که داشت ازچشمه آب زلالی که در کنارش در جریان بود آب می نوشید  جهانگرد به سمتِ چشمه رفت و پس از نوشیدنِ آب با خودش گفت : چه آب گوارائی ! بعد به خاطر آورد که هرگز در راه چشمه ای نظرش را جلب نکرده بود تا از آبِ آن بنوشد وتا حال فقط با آبی که همراه داشت تشنگی اش را برطرف می کرده است.به ناگاه از فکرش گذشت که مشک های آبِ همراهش را خالی کند تا از وزنِ وسائلِ همراهش کم شود . اندیشید که هر وقت به چشمه دیگری در راه رسید دوباره آنها را پُرمی کند .پس از آن نیز اندکی به فکر فرو رفت . تازه متوجّه این موضوع شد که از ابتدای راهش تا به حال تمام وزنِ نانهای همراهش راتحمّل کرده است ، با وجود اینکه در راه از شهرها و آبادیهای بسیاری عبور کرده بود وحتماً در همه جا نان برای خریدن وجود داشته است . خورجین هایش را از سنگ هائی که بوسیله آنها بندهای چادرش را به هنگام شب بر زمین محکم می کرد ، خالی کرد . چوبهای خشکی را که برای روشن کردن آتش به همراه داشت به دور ریخت و مشک های خالی آب و خوراکیهای اضافی را به قیمت خوبی فروخت . به یکباره متوجّه شد که بارَش بسیار سبکتر شده است . رفته رفته متوجّه شد چقدر از فشار زیاد ِ وسایلش زجر کشیده و بخاطر آن چیزهای بسیاری تا به این جایِ سفر از دیدش پنهان شده است .

سفرش را ادامه داد . شاید هم تازه آنرا شروع کرده بود . دیگر برایَش رسیدن به مقصد تنها چیزی نبود که به آن فکر می کرد . در راه چیزهای زیادی بودند که می خواست آنها را تجربه کند .

منبع : اینترنت   WWW.rawanshenasi.de

40 حکایت ، 40 راز موفقیّت حکایت دوازدهم


40 حکایت ، 40 راز موفقیّت                       حکایت دوازدهم

مردِ جهانگرد و کوله بارِ پُر زحمت !




در روزگار قدیم ، مردی تصمیم گرفت که آرزوی بزرگِ زندگی اش را عملی کند و به سفر دورِ دنیا برود . برای اینکه در طول راه همه نوع امکاناتِ زندگی را به همراه داشته باشد ، چند خورجین تهیّه کرد و هر کدام را با خوردنی و نوشیدنی و وسایلی که حدس می زد ممکن است در طول سفر به آنها احتیاج داشته باشد پُر کرد .

ا این کار با خودش فکر کرد که دیگر در طول راه هیچ نیازی به کسی یا به چیز دیگری پیدا نخواهد کرد .روزی که خواست سفرش را آغاز کند تازه متوجّه شد که چه بارِ سنگینی دارد و تا چه حدّ باید با زحمت راه برود . با هر مشقّتی که بود به راه افتاد و درعرضِ چند روز از کنارِ کوهها ، رود خانه ها ، کشتزارها،  روستاها  بازارهای کوچک و بزرگ و دستفروشانِ بسیاری در راه گذشت .

روزها میگذشتند وجهانگردِ قصّه ما به سفرش باوجود مشقّات بسیارادامه میدادوهرروزبه خود دلداری می داد که باید راهم را به سرانجام برسانم . در طول سفر برنامه جیره بندیِ دقیقی برای خوردن و نوشیدن گذاشته بود تا غذا و نوشیدنی ِ همراهش تمام نشود و تشنه و گرسنه نماند و بتواند به راهش تا به انتها ادامه دهد .روزی در بین راه ، از کنارمردی گذشت که داشت ازچشمه آب زلالی که در کنارش در جریان بود آب می نوشید  جهانگرد به سمتِ چشمه رفت و پس از نوشیدنِ آب با خودش گفت : چه آب گوارائی ! بعد به خاطر آورد که هرگز در راه چشمه ای نظرش را جلب نکرده بود تا از آبِ آن بنوشد وتا حال فقط با آبی که همراه داشت تشنگی اش را برطرف می کرده است.به ناگاه از فکرش گذشت که مشک های آبِ همراهش را خالی کند تا از وزنِ وسائلِ همراهش کم شود . اندیشید که هر وقت به چشمه دیگری در راه رسید دوباره آنها را پُرمی کند .پس از آن نیز اندکی به فکر فرو رفت . تازه متوجّه این موضوع شد که از ابتدای راهش تا به حال تمام وزنِ نانهای همراهش راتحمّل کرده است ، با وجود اینکه در راه از شهرها و آبادیهای بسیاری عبور کرده بود وحتماً در همه جا نان برای خریدن وجود داشته است . خورجین هایش را از سنگ هائی که بوسیله آنها بندهای چادرش را به هنگام شب بر زمین محکم می کرد ، خالی کرد . چوبهای خشکی را که برای روشن کردن آتش به همراه داشت به دور ریخت و مشک های خالی آب و خوراکیهای اضافی را به قیمت خوبی فروخت . به یکباره متوجّه شد که بارَش بسیار سبکتر شده است . رفته رفته متوجّه شد چقدر از فشار زیاد ِ وسایلش زجر کشیده و بخاطر آن چیزهای بسیاری تا به این جایِ سفر از دیدش پنهان شده است .

سفرش را ادامه داد . شاید هم تازه آنرا شروع کرده بود . دیگر برایَش رسیدن به مقصد تنها چیزی نبود که به آن فکر می کرد . در راه چیزهای زیادی بودند که می خواست آنها را تجربه کند .

منبع : اینترنت   WWW.rawanshenasi.de

تکنوازان برنامه شما ره 790

تکنوازان  برنامه شما ره 790

نوازندگان : فریدون حافظی ،کامران داروغه  وجهانگیر ملک

دستگاه سه گاه

با تشکر از جناب ولی داد

تکنوازان برنامه شما ره 758

تکنوازان  برنامه شما ره 758

نوازندگان : پرویز یاحقی،فرهنگ شریف و جهانگیر ملک

دستگاه چهار گاه

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد

تکنوازان برنامه شما ره 754

تکنوازان  برنامه شما ره 754

نوازندگان : محمد موسوی ، منصور صارمی

دستگاه شور

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد

تکنوازان برنامه شما ره 753

تکنوازان  برنامه شما ره 753

نوازندگان : حبیب اله بدیعی احمد عبادی

بیات اصفهان

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد

تکنوازان برنامه شما ره 752

تکنوازان  برنامه شما ره 752

نوازندگان :تجویدی وپایور

مایه ی شوشتری

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد

تکنوازان برنامه شما ره 751

تکنوازان  برنامه شما ره 751

نوازندگان : حبیب اله بدیعی منصور صارمی وجهانگیر ملک

مایه ی ابو عطا

4shared                         rapidshare

پیوند ها از سر کار خانم رویا وجناب احمد فرد

تکنوازان برنامه شما ره 749

تکنوازان  برنامه شما ره   749

نوازندگان : رضا ورزنده ،محمد موسوی ،منصور نریمان  

بیات ترک

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد

تکنوازان برنامه شماره 744

تکنوازان  برنامه شماره  744

نوازندگان : منصور صارمی وکامران داروغه  

دستگاه :شور

پیوند از جناب آقای ولی داد

تکنوازان برنامه شماره 743

تکنوازان  برنامه شماره  743

نوازندگان : محمد موسوی ،منصور نریمان  وجهانگیر ملک

مایه ی افشاری

پیوند از جناب آقای ولی داد

تکنوازان برنامه شماره 742

تکنوازان  برنامه شماره  742

این برنامه با ویلن سحر آمیز استاد یا حقی تار فرهنگ شریف در گوشه بیات زند اجرا شده است.

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد

تکنوازان برنامه شما ره 740

تکنوازان  برنامه شما ره 740

نوازندگان : حبیب اله بدیعی جلیل شهناز

دستگاه :ماهور

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد

تکنوازان برنامه شما ره 739

تکنوازان  برنامه شما ره 739

نوازندگان : منصور صارمی وکامران داروغه  

دستگاه :شور

با تشکر از استاد ارجمندم جناب احمد فرد