درست به خاطر دارم در سال 1372 در حالی که داشتم نهار می خوردم تلوزیون برنامه ی داشت در مورد معرفی بنا های تاریخی ایران البته به صورت مسابقه .
زیاد توجه نمی کردم اما در پایان برنامه نوای زیبایی توجهم را جلب کرد به طوری که نا خود آگاه از خوردن نهاردست کشیده وهمه ی وجودم مشتاق شنیدن نوای زیبای تار و پیانو شد .
پس از جستجو وتحقیق بسیار کاستی خریداری کردم بنام ((موج)) کاری از تار رامیز قلی اف و پیانوی ؟؟؟
سال 1382 موسیقی فجر در اصفهان بود در بخش بین الملل رامیز قلی اف به همراه یک گروه آذربایجانی در سینما سپاهان برنامه داشتند.
حالتی رفت از شنیدن ودیدن این قطعه که خیلی کم برایم تکرار شده است .چشمانم نیز شنیدند وگریستند.
چند روز پیش نیز ترانه ای به صورت اتفاقی گوش کردم که آهنگ همان نوا بود البته این باصدای خانم راحله .
در این پست هر دو را تقدیم دوستان می نمایم .
امید وارم مورد پسند واقع شده و با شنیدن این زیبایی ، احساس آنروز مرا نیز درک کنید
به نظر من تابش یکی از هنرمندانی است که کمتر نام او شنیده باشیم.
درست نمی دانم آقای علی تابش همین هنر مندی است که این آواز را اجرا کرده اند یا نه .
اما به هر حال اطلاعاتی در مورد علی تابش بدست آوردم که از دوستان می خواهم حتما شک بنده بر طرف کرده و به یقین برسیم که این آواز مربوط به علی تابش بازیگر سینمای قدیم ایران است .
علی تابش دهم دی ماه 1304 در تهران متولد شد. او در دبیرستان
نظام دانشکده افسری تحصیل می کرد و به خاطر شرکت در نمایشنامه های
کمدی از مدرسه نظام بیرون آمد. آموزش عملیات آکروباتیک را زیر نظر نیلاکوک آموخت. | ||
او فعالیت هنری خود را با بازی در تئاتر زهره و منوچهر در سال 1324 آغاز کرد و بعدها در تماشاخانه تهران، رل پروفسور سوسول را بازی کرد. تابش که با "پیش پرده" که در فاصله دو پرده اجرا می شد و یک موزیکال کوناه بود، آغاز کرد ولی در همان نقش های اولیه نشان داد که استعداد فراوانی دارد، بخصوص به علت داشتن صدای خوبش، او را برای نقش جوان اول نمایش موزیکال "آرشین مالالان" انتخاب کردند. بعدها "مشهدی عباد" با شرکت او و عزت الله وثوق به روی صحنه آمد و به دفعات مختلف در مناطق مختلف ایران به اجرا درآمد. تابش کار بازیگری را ادامه داد و بعدها به سینما پیوست. او در فیلم مادموازل خاله نقش یک زن را ایفا کرد و به خاطر این فیلم نامه های عاشقانه نیز دریافت کرد! | ![]() | |
![]() |
دوران شکوفایی کار تابش هنگامی بود که در سال 1333 به رادیو آمد. در آن زمان تعداد بسیاری از هنرمندان معروف تئاتر به رادیو روی آوردند. تابش که فقط در برنامه های شما و رادیو "برنامه صبح های جمعه" شرکت می کرد، در مدتی کوتاه جای خودش را باز کرد. تیپ های جالب او از جمله "فلفلی" ، کودک بی ادب شیرین زبان و "خوش نفس" پیرمردی که دائما "سلام علیکم" می گفت، بر ارزش و اعتبار او افزوده بود. تابش گاهی هم ترانه های فکاهی با صدای فارسی "ویتوریو دسیکا" اجرا می کرد. | |
در سال 1340 به همراه پرویز خطیبی
تصمیم گرفتند که یک برنامه نیم ساعته در تلویزیون ایران (متعلق به حبیب ثابت) اجرا
کنند. به این ترنیب برنامه کمدی ـ انتقادی "تک مضراب" شکل گرفت. که تا زمان تشکیل
سازمان تلویزیون ملی ایران و ادغام رادیو و تلویزیون ادامه یافت. در همین سال ها او ااز کار های هنری کناره گیری کرد و در تهران یک مغازه شیرینی فروشی باز کرد. ولی بعدها مجددا به همراه منوچهر نوذری به رادیو ایران پیوست. علی تابش در 14 آبان 1376 وفات یافت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. |
منابع:
خطیبی، پرویز. خاطراتی از هنرمندان. تهران: معین، 1380.
مصاحبه جناب مستجاب الدعوه و خانم فروزنده اربابی ،با سعادتمند قمی (حاج عبد الحسین ) که در یکی از برنامه های شما ورادیو در سال 1346 ترانه ی شنیدنی بنام ((مری مری جان )) اجرا می کنند .
آقای سعادتمند قمی در سال 1324 وارد رادیو شدند .
در زیر اطلاعاتی از این خواننده بر گرفته از سایت ایران اولد تقدیم دوستان می گردد.
زندگی نامه حاج حسین ایل سعادتمند
استاد بزرگ آواز اصیل ایرانی
استاد حاج حسین سعادتمند قمی یکی از بزرگان آواز سنتی ایران که در دهه های1320 تا 1340در رادیو ایران و رادیو نیروی هوایی برنامه هایی اجرا نمود.
تاریخ تولد: 1300
تاریخ فوت: 22/5/1362
آقای حاج حسین سعادتمند قمی ششمین و آخرین فرزند ایاز بیک از طایفه ی ایل سعدوند یکی از طوایف شیراز که در زمان محمد شاه قاجار به قم کوچانده شده اند ، ودر روستای حاجی آباد لکها ساکن گشتند. روستای حاجی آباد در10کیلومتری شرق قم که هم اکنون یکی از شهرهای استان، به نام شهر قنوات نام گذاری شده است.
پدر استاد سعادتمند قمی یعنی ایاز بیک دارای صدایی شش دانگ و ردیف دانی، ماهر ، که اولین استاد فرزند خود نیز می باشد؛ در ضمن موسیقی در خانواده ایشان موروثی بوده و همه ی فرزندان وی از صدایی خوش بهره داشتند. برادر بزرگتر استاد سعادتمند، الیاس خان نیز یکی دیگر از استادان ایشان بوده اند. وی پس از گذراندن دوره ی سربازی به اصفهان رفته و نزد استاد رحیم، یکی از بر جسته ترین استادان آواز آن زمان بهره ها برد و در سال 1324وارد رادیو ایران گشته و جزء اولین خوانندگان آن زمان به شمار می رود ، در آن زمان خوانندگانی نظیر تاج اصفهانی، قمرالملوک وزیری ، روح انگیز، ملوک ضرابی،ادیب خوانساری ، بنان و............... درآوازسنتی ایران برنامه هایی اجرا می نمودند.
وی با هنرمندان بزرگی نظیر آقایان: ابولحسن خان صبا، مرتضی محجوبی، حسین یا حقی، حاج علی اکبرخان شهنازی، سید حسن کسایی، ابراهیم سرخوش، جلیل شهناز و اکثر موسیقی دانان دیگر آن زمان همکاری داشته اند.
سعادتمند قمی از کسانی بود که اکثراً ماهور وچهار گاه را از بالا شروع می کرد و با گردش و اجرا فواصل یک «اکتاو» را از بالا به در آمد ماهور فرود می آمد. که مثال وی در ان زمان تنها بانو روح انگیز داشتیم که چنین قدرت صدایی داشت.
سعادتمند قمی در سال 1325 برای کمپانی عشقی چند صفحه خوانده است که عبارت است از : ماهور با این غزل سعدی :«آن شکر خنده که پر نوش دهانی دارد نه دل من که دل خلق جهانی دارد»،«نوا» و «سه گاه» که در حقیقت برای گنجینه هنر آواز بسیار ارزشمند می باشد.
وی کارمند وزارت دارایی نیز بود که در سال 1336 با تغییر و تحولاتی که در کادر برنامه موسیقی رادیو بو جود آمد مجبور به استعفا گشت ، وی آواز های بسیار زیبا، نوار اذان و چند تصنیف کردی از خود به جای گذاشته است.
استاد شهناز در خاطرات خود ، به ماجرای خنده آور پخش زنده ساز و آواز در برنامه رادیو با خوانندگی سعادتمند قمی اشاره کرد وگفت این خواننده که همدوره دردشتی بود، اشعار را حفظ می کرد و آن روز قرار بود این دو بیتی از بابا طاهررا بخواند که : زدست دیده و دل هردو فریاد/که هرچه دیده بیند دل کند یاد
اما سعادتمند بعد از درآمدساز چنین خواند : "دودست بردیده و دل..."وهی این مصرع را تکرار می کردوچون برنامه زنده پخش می شد فوراً استاد تجویدی بیخ گوش سعادتمند گفت : "ز...ز...زدست..." و خواننده هم که نجوای تجویدی را خوب نشنیده بود در ادامه چنین خواند : سه دست بر دیده و دل هردو فریاد!!وی پس از باز نشستگی به قم رفته و سپس به مکه مکرمه مشرف شدند و پس از چندی نیز به روستای خود و زادگاهش نقل مکان نمود ،وی در تاریخ 1362/5/22 دار فانی را وداع گفت ودر جوار امامزادگان طیب و طاهر و گلزار شهدای همان منطقه به خاک سپرده شد. بنا به وصیّت نام برده تمام زندگیش را وقف مسجد بزرگ حاجی آباد نمو داند.
از وی فرزندی به جای نمانده است؛روحش شاد و یادش گرامیمتاسفانه سایت 4shared فیلتر شده است از این رو مطالب وبرنامه های که در این سایت بار گزاری شده بود بدون فیلتر شکن قابل دسترسی نخواهد بود .
اگر دوستان عزیز راهکاری برای این داستان غم انگیز دارند شاهدان را نیز آگاه سازند .
برنامه های نایابی از راحله ،تابش وسعادتمند قمی آماده کرده بودم که متاسفانه ....
40حکایت ، 40 راز موفقیّت حکایت بیست و ششم
گفتگویِ پیش از تولُّد با خالق مهربان !
کودکی که آمادة تولّد بود ، به پیشگاه پروردگارمهربان پیغام فرستاد : « می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید ، امّا من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟ » خداوند پاسخ داد : « از میان بسیاری از فرشتگان ، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام .او در انتظار تُست و از تو نگهداری خواهد کرد . »
امّا کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یانه! می گفت اینجا در بهشت ، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم واین برای یک زندگیِ شاد در محضر پروردگارم کافی است . مأمورِ الهی تبسّمی کرد واز جانب خداوند پیغـام آورد : « فرشتة تو در دنیا برایَت آواز خواهد خواندو هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشقِ اورا احساس خواهی کرد وشاد خواهی بود » اما او نگرانی دیگری هم داشت: «من چطور میتوانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنهارا نمی دانم ؟ امّا باز هم پاسخ آمد: « فرشتة تو زیباترین و شیرین ترین واژه هائی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقّت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی .»
کودک با ناراحتی گفت : « وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ، چه کنم ؟ من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ، ناراحت خواهم بود .» خداوند برای این سؤال هم پاسخی داشت:«فرشته ات به تو یاد می دهد که چگونه دُعا کنی. اوهمیشه دربارة من با توصحبت خواهد نمود وبه تو راه بازگشت به نزد مرا خواهد آموخت ، گرچه من همواره در کنار تو خواهم بود. »
اوباز هم سؤال داشت : « شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می کنند . چه کسی از من مواظبت خواهد کرد ؟ » جواب آمد : « فرشته ات از تو مراقبت و محافظت خواهد کرد ، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود . »
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهائی از زمین شنیده می شد . کودک می دانست که چاره ای نیست و به زودی نوبتِ او فرا میرسد و باید سفرش را آغاز کند . او به آرامی آخرین سؤال خود را از خداوند پرسید : « خدایا ! اگر باید همین حالا بروم ، لطفاً نام فرشته ام را به من بگوئید . » در این هنگام نسیم لطف و رحمت الهی را در وجود خود حس کرد واینگونه شنید :« نام فرشته ات اهمیّتی ندارد به راحتی می توانی او را مادر صدا کُنی . »
درست است که وصال مرگ عشق است ،اما وجود عاشق در بود معشوق است .هرگز نخواستم صفای عشق تورا با –حتی – شبنم گل سرخ تعویض نمایم وتقدس آنرا در معبد بزرگ روح جایگزین نمایم .
هیچ گاه از تو برای خود الهه ی زمینی نساختم که تو را وعشقم را محدود نکرده باشم .
آنچه بود به پاکی اشک شمع بود در فراق پروانه ،حس لطیف لطیف اشک شوق در دیدار یار غایب وباران بر تشنه
اما دریغ ندانستم آنچه را داشتم به نداشتنم می کشاند وسبزه ی محبت به سیاهی فراموشی ام می سپارد.
دریغ ندانستم نبود من در هیچ کجا به اندازه ی جا به جا شدن ذرات غبار در فضایی آرام ،برای هیچ کس – حتی تو – مهم نبود.
آنکه برایش می مردم ،مرا نمی دید که برایم تب کند .
بسکه جان در آتش غم سوختیم
در حرم رفتیم ومحرم سوختیم
چون برآوردیم با عشقش دمی
دم فرو بستیم وهمدم سوختیم
یکی از خوانندگانی که صدای او بسیار آرام بخش ودلنشین است خانم پریوش ستوده می باشد .اولین بار با صدای این هنر مند از طریق سایت دوست خوبمان آقای سعید انصاری - گلها _ با این خواننده آشنا شدم وآهنگ خدا حافظ را شنیدم وشیفته ی صدای گرم او شدم .در پستهای بدی نیز از این هنر مند برنامه هایی را تقدیم خواهم نمود.
آئینه ماه را از اینجا دریافت کنید
بزرگی این برنامه 3.70 مگابایت است .
در برنامه ی یاد بود نصرت عبادی آقایان دادبه ،ادیب خوانساری و محمد رضا شجریان به همراه نوای استاد حسن کسایی مایه هایی از آرامش را تقدیم هنرمند بزرگ داغدیده ی همسر ،احمد عبادی می نمایند.
ساز غمین احمد عبادی نیز بغض فرو خورده ای را می ماند که در فراق یار گاه گاهی می نالد.
در جای جای این بزم تسلی بخش، نشانه ها و آثاری از همدردی وهمنوایی دیده می شود .
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
بزرگی هر برنامه 29 مگابایت است.
تکنوازی سحر انگیز استاد شهناز در منزل آقای فریبرز همایون به همراه ضرب امیر ناصر افتتاح
در سی ام خرداد ماه 1358
این اثر، بنا به گفته ی استاد پرویز یاحقی ،یکی از آثار ماندگار وجاودانی موسیقی اصیل ایرانی است .
در این بزم خصوصی آقایان پرویز یاحقی ،بیژن فرهادی ،آقایان فرمان آرا و ارجمند نیز حضور دارند که در پایان استاد یا حقی در مورد پنجه ی شیرین این بزرگوار توضیحاتی را ارائه می دهند و استاد شهناز نیز در نهایت تواضع وفروتنی پاسخ می گویند .
شور الدشت در واقع سیاحتی است زیبا در شور ودشتی و این اسم را استاد شهناز در عین دقت نظر وملاحت طبع به استاد یاحقی می گویند .
این اثر زیبا را دوست خوبمان جناب سردشتی پس از تبدیل از روی نوار ،بار گذاری نموده وپیوند آنرا به شاهدان ارسال کرده اند که از این بزرگوار سپاسگزاری می نمایم .
یاد آور می شوم دوستان زیادی از تکنوازی استاد سردشتی در پست ناله های ساز تقدیر وتشکر کرده اند که به حق یکی از زیبا ودلنشین ترین نواخته های این عزیز محسوب می گردد.
برنامه ی گلها از ابتدا ویاد بودی از داود پیر نیا
این برنامه توسط آقای شاهرخ نادری وسرکار خانم آذر پژوهش به مناسبت سی وپنجمین سالگرد تاسیس رادیو (1353) اجرا شده است .
در این برنامه در مورد اولین برنامه های گلهای جاویدان ،گلها ی رنگارنگ ،یک شاخه گل ،برگ سبزگلهای صحرایی توضیحات شنیدنی ارائه می دهند.
همچنین صدای بزرگانی چون استاد بنان ،داود پیر نیا ،استاد تجویدی ،انوشه (خواننده ی برنامه ی گلهای صحرایی)سرکار خانم روشنک، لطف الله مجد ،سید جواد ذبیحی و هوشنگ ابتهاج ونغماتی از اولین برنامه ی گلهای رنگارنگ یک شاخه گل ،برگ سبز و.... را می شنویم .
این برنامه به مدت 58 دقیقه وحجم 26 مگا بایت است .
درود به دوستان وعزیزان
بارها لطف دوست خوبم ،استاد سردشتی ،نوازنده ی شیرین پنجه و توانا شامل حال شاهدان گشته و قطعات زیبایی از نواخته های شان را برایم ارسال کرده اند که هر یک زیبایی وحس خاصی داشته و با آن دقت نظر بالا در نواختن ، ما را نیز در لحظات شیرین خود سهیم نمودند .
با کسب اجازه از محضر این عزیز ،در این پست توجه شما را به شنیدن این قطعه جلب می نمایم و این که چرا ناله های ساز!!!!
ترانه ی « زندگی آی زندگی »
با اجرای الهه ،پوران ،ناهید دایی جواد ، شکیلا و ؟؟؟؟
ترانه سرا و آهنگساز: جهانبخش پازوکی
دستگاه: شور
ترانه زندگی ای زندگی را الهه ابتدا اجرا کرد و نوارش را به فریدون فرخزاد داد تا در برنامه رادیویی که ان شب داشت پخش شود، اما فرخزاد ان را پخش نکرد و به گفته الهه وقتی فردای ان روز به رادیو رفت تا ببیند چرا این ترانه پخش نشده است ، دید که این ترانه با صدای پوران از رادیو دارد پخش می شود. و برای همین گمان کرد که رابطه خاصی بین پوران و جهانبخش پازوکی است که ترانه وی را به پوران داده ، و براساس همین کدورت وی بجز این ترانه هیچ همکاری دیگری با پازوکی نداشته است. ( منبع: سایت iranold)
برای دریافت هر ترانه بر روی آن کلیک کنید.
ترانه ی « زندگی آی زندگی » با اجرای الهه
ترانه ی « زندگی آی زندگی » با اجرای پوران
ترانه ی « زندگی آی زندگی » با اجرای ناهید دایی جواد
ترانه ی « زندگی آی زندگی » با اجرای ؟؟؟؟
دوستان عزیز ،در صورتی که خواننده ی این ترانه را می شناسید در قسمت نظرات نوشته ویک برنامه در خواست کنید
مطلبی زیبا با عنوان « درد دلی با هنرمندان » در وبلاگ گلهای پائیزی خواندم که بسیار زیبا وقابل تامل بود .
از این رو از دوستان دعوت می نمایم این مطلب را حتما بخوانند .
از اینجا مطلب را بخوانید .
ای دل چکنم به او که دل یار تو نیست
از یار چه پرســــم که چرا یار تو نیست
با او چه سخــــن تو خود گرفتـار شدی
ما را چه گنـــه که او وفــا دار تو نیست
40 حکایت ، 40 راز موفقیّت حکایت بیست و پنجم
پسرکِ یک دست و قهرمانی در مسابقات جودو !
پسر جوابش را نگرفت ولی باز به تمرینش ادامه داد . چند ماه بعد استاد پسر را به نخستین مسابقه بُرد. پسر در اولین مسابقه بَرنده شد . پدر و مادرش که از پیروزی او بسیار شاد بودند ، به شدّت تشویقش می کردند . پسر در دور دوّم و سوّم هم برنده شد تا به مرحله نهائی رسید . حریف او یک پسرِ قوی هیکل بود که همه را با یک ضربه شکست داده بود . پسر می ترسید با او روبرو شود ولی استاد به او اطمینان داد که بَرنده خواهد شد . مسابقه آغاز شد و حریف یک ضربة محکم به پسر زد . پسر به زمین افتاد و از درد به خود پیچید . داور دستورِ قطع مسابقه را داد ولی استاد مُخالفت کرد و گفت : « نه ، مسابقه باید ادامه پیدا کند . »
سپس دو حریف باز هم رو در روی هم قرار گرفتند و مبارزه آغاز شد . در یک لحظه حریف اشتباه کرد و پسر با قدرت او را به زمین کوبید وبَرنده شد ! پس از مسابقه پسر نزد استاد رفت و با تعجُّب پرسید : « استاد ، من چگونه حریف قدرتمندم را شکست دادم ؟! » استاد با خونسردی گفت : « ضعفِ تو موجبِ پیروزی ات شد ! وقتی تو آن فنّ همیشگی را با قدرت روی حریف انجام دادی تنها را مُقابله با تو این بود که دست چپ تورا بگیرد در حالی که تو دست چپ نداشتی ! »
نجابت دریاست ؛عشق کشتی غول پیکری در تن توفانی دریاست. دریا باید باشد تا کشتی ،معنایی داشته باشد.عشق به خدا،اوج نجابت روح است.عشق به زن ،بخشی از عشق به خداست.
بهار باغ هر چه سبز تر پاییز باغ همانقدر غم افزاتر.کویر برهنه که پائیز نمی کندای دوست
دل محروم از رویش ورنگ که عزای خاکستری را نمی شناسد.
این گلستان است که چون دم سرد پائیزبر رخسارش دمیده شد.ناگهان اندوهی عظیم بر آن فرود می آید-وچه زیباست این تبدیل .
مرگ عجب آسان است،درد عجب سنگین و سخت زبان رابه ساحل سکوت نکشید،قلب را نجات بدهید.
دوبارپاسخ دادن به یک سوال،دال برناتوان پنداری سوال کننده است از درک درست جواب.
قلب ما در گریستن،نباید چیزی از آسمان ابری پائیز،کم داشته باشد
عشق،از مردم به مکتب نرفته نیز شاعران بزرگ می سازد.
سیاست ، تمام لطافت زن را از میان می برد . مردان در میدان سیاست قهرمان می شوند.
با محبت زن بودنت را ثابت کن ,با سیاست انسان بودنت را
بهترین کار برای رفع دل گرفتگی ، گریه کردن است . کاری از دست آدمها بر نمی آید.
عشق ِیک جانبه چیزی جز خود فریبی نیست.
باران بر جسم می بارد ، اما روح را می شوید.غریب است واقعاً
باران چیزی جز قطره های آب نیست ؛اما باریدن آن بر سر انسان اهل عشق ، کم از بارشِ شیرین ترین رویا وخواب نیست.
باران مثل چوبک خوب ، بلور مکدر شده ی دل را برق می اندازد.
زندگی را به خاطر زندگی به مخاطره انداختن حرفی است بی معنی.