در عهد ما ای بی خبران عیش و نوش عمر
گذران
شور و حال آشفته سران عزم گرم
صاحبنظران
کو کو
در جمع ما ای همسفران داغ و درد صاحب
هنران
راه و رسم روشن بصران آه و اشک خونین
جگران
کو کو
دلها سرد و جان پر درد و
جهان ز گرمی افتاده سری نمانده آزاده
نی زن بی نی ساقی بی می
عزم گرم صاحبنظران آه و اشک خونین
جگران
کو کو
شراب و شعر و آهنگی نمیزند به دل چنگی
صفای چشمه ساری نمانده در بهاری
نشاط روز و شب رفته ز چهره ها طرب
رفته
به کار باده نوشان نمانده اعتباری
جهان ز گرمی افتاده سری نمانده آزاده
نی زن بی نی ساقی بی می
عزم گرم صاحبنظران آه و اشک خونین
جگران
کو کو
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده
مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده
مگیر
امشب که تو در کنار منی غمگسار منی سایه ات سر من تا
سپیده مگیر
ای اشک من خیز و پرده مکش پیش چشم ترم وقت دیدن او راه
دیده مگیر
دل دیوانه من به غیر از محبت گناهی ندارد خدا داند
شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی پناهی ندارد خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان دل نا امیدم گواهی ندارد خدا داند
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده
مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده
مگیر
دلم گیرد هرزمان بهانه تو سرم دارد شور جاودانه تو
روی دل بود به سوی آستانه تو
تا آید شب در میان تیرگی ها گشاید تن روح من به شور و
غوغا
روکند چو مرغ وحشی سوی خانه تو
تقدیم به آنکه رفت، اما همیشه حضور دارد .
آهنگ از منصور نریمان وشعر از بیژن سمندر
با صدای عهدیه و همراهی ارکستر ملی رادیو تلوزیون ایران
حالا که دیدی رام تو ام از ما رمیده رفتی
حالا که جان از دست غمت بر لب رسیده رفتی
حالا که دیدی جز تو دگر من آرزو ندارم
ای وای من از دست من دامن کشیده رفتی
حیف از تو که بی وفایی
رفتی که دگر نیایی
من بی تو رفتم از دست
امید من کجایی
فریاد از این جدایی
فریاد از این جدایی
رفتی نگفتی بی تو من بوی تو از که بجویم
من ماندم ویک کوه غم دیگر بگو چه بگویم
حیف از تو که بی وفایی
رفتی که دگر نیایی
ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج رانمی شنوند .
و چه سخت است
قصه عادت ...!
تضمین زیبای شعر سعدی خوش سخن توسط استاد شهریار با صدای خانم بیتا که در بزم مهستی و ستار اجرا شده است .
ای که از کلک هنر نقش دل
انگیز خدایی
حیف باشد مه من کاین همه از مهر جدایی
گفته بودم جگرم خون نکنی باز کجایی
" من ندانستم از اول که تو
بی مهر و وفایی "
" عهد نابستن از
آن به که ببندی و
نیایی"
مدعی طعنه زند در غم
عشق توزیادم
وین نداند که من از بهرغم عشق تو زادم
نغمه بلبل شیراز
نرفته ست ز یادم
" دوستان منع کنندم
که چرا دل به تو دادم"
" باید اول به تو گفتن که
چنین خوب چرایی"
تیر را قوت پرهیز
نباشد ز نشانه
مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه
پای عاشق نتوان بست به افسون و فسانه
"ای که گفتی
مرو اندر پی خوبان زمانه"
"ما کجاییم در
این بحر تفکر تو کجایی"
تا فکندم به سر
کوی وفا رخت
اقامت
عمربی دوست ندامت شد و با دوست غرامت
سر وجان و زر وجاهم همه گو رو به سلامت
" عشق و درویشی وانگشت نمایی و
ملامت"
"همه سهل
است تحمل نکنم با
ر جدایی"
درد بیمار نپرسند به شه
ر تو طبیبان
کس در این شهر ندارد سر تیمار غریبان
نتوان گفت غم از بیم رقیبان
به حبیبان
" حلقه بر در نتوانم زدن از بیم
رقیبان"
" این توانم که بیایم سر کویت
به گدایی"
گرد گلزار رخ توست غبار
خط ریحان
چون نگارین خط تهذیب به دیباچه ی قرآن
ای لبت آیه ی رحمت دهنت نقطه ی ایمان
" آن نه خال است و زنخدان و
سر زلف پریشان"
" که دل اهل
نظر برد که سریست
خدایی "
هر شب هجر بر آنم که اگر
وصل بجویم
همه چون نی به فغان آیم و چون چنگ بمویم
لیک مدهوش شوم چون سر
زلف تو ببویم
"گفته بودم چو
بیایی غم دل با تو بگویم "
"چه بگویم غمم از دل برود چون
تو بیایی"
چرخ امشب که به کام دل ما خواسته گشتن
دامن وصل تو نتوان به رقیبان
تو هشتن
نتوان از تو برای
دل همسایه گذشتن
" شمع را باید از
این خانه برون بردن و گشتن"
" تا که همسایه نداند
که تو در خانه
مایی"
سعدی این گفت و شد از گفته ی خود باز پشیمان
که مریض تب عشق تو
هدر گوید و هذیان
به شب تیره
نهفتن نتوان ماه
درخشان
" کشتن شمع چه
حاجت بود از بیم رقیبان"
"پرتو روی تو
گوید که تو در خانه مایی"
نرگس مست تو مستوری
مردم نگزیند
دست گلچین نرسد تا گلی از شاخ تو
چیند
جلوه کن جلوه که خورشید به خلوت ننشیند
"پرده بردار که بیگانه خود آن
روی نبیند"
"تو بزرگی و در آیینه ی
کوچک ننمایی"
نازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزد
نازم آن پای که از
گوی وفای تو نخیزد
شهریار آن نه که با
لشگر عشق تو ستیزد
"سعدی آن نیست که هرگز ز
کمند تو گریزد"
"تا بدانست که
در بند تو خوشتر ز رهایی"
"شهریار"
و آموخته ام که قطره دریاست ، اگر با دریاست .
و آموخته ام که عشق ، مهربانی ، گذشت ،
صداقت و بلند نظری خصلت انسانهای انسان است
شاهزاده قصه من ساخته استاد ارجمند آقای مهندس همایون خرم وشعر بیژن ترقی در دستگاه همایون - آواز اصفهان که اولین بار حدود سال پنجاه و سه شمسی به وسیله خانم عهدیه اجرا شده وخوانندگان دیگری نیز آنرا اجرا کرده اند که شنیدن هر کدام از آنها خالی از لطف نیست .
دیدم تو خواب وقت سحـر
شهزاده ای زریــن کمــــر
نشستـه رو اســـب سفیـــد
می اومـد از کوه و کمــــر
(می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش)2
کاشکی دلم رسوا بشـه ، دریا بشـه ، این دو چشـم پر آبــم
روزی که بختم وا بشه ، پیدا بشه ، اون که اومد تو خوابم
شهزاده ی رویـــــای من شایــــد تویــی
اون کس که شب در خواب من آید تویی تــــو......
از خــواب شیـرین ، ناگـه پریــدم ،او را ندیـــدم ،
دیگــر کنــارم به خـدا
جانم رسیده ، از غصه بر لب ،هر روز و هر شب ، در انتظارم
به خـدا
دیدم تو خواب وقت سحـر
شهزاده ای زریــن کمــــر
نشستـه رو اســـب سفیـــد
می اومـد از کوه و کمــــر
(می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش)
اجرای بی کلام شاهزاده ی قصه من توسط مهندس همایون خرم
اجرای شاهزاده ی قصه من با صدای عهدیه
اجرای شاهزاده ی قصه من با صدای یاسمین
اجرای شاهزاده ی قصه من با صدای عارف
اجرای شاهزاده ی قصه من با صدای سیاوش
اجرای شاهزاده ی قصه من با صدای حامد فولاد قلم و یک خانم ( شاید گلشیفته فراهانی )
اجرای شاهزاده ی قصه من با صدای شهاب حسینی (بازیگر)
اجرای شاهزاده ی قصه من با صدای ناشناس واجرای صحنه ای (شاید خانم الهه)
این دیوانگی است ....
که از همه ی گلهای رز ،
به خاطر اینکه خار یکی از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشیم.
که همه ی رویا های خود را به خاطر اینکه یکی از آنها به حقیقت نپیوسته است رها کنیم .
که امید خود را به همه چیز از دست بدهیم به خاطر اینکه در زندگی با شکست مواجه شده ایم .
که از تلاش وکوشش دست بکشیم به خاطر اینکه یکی از کارهایمان بی نتیجه مانده است.
که همه ی دستهایی را که برای دوستی به سوی ما دراز می شوند به خاطر اینکه یکی از دوستانمان رابطه مان را زیر پا گذاشته اند رد کنیم .
که همه ی شانسها را لگد مال کنیم به خاطر اینکه در یکی از تلاشهایمان ناکام مانده ایم.
و به یاد داشته باشیم که همیشه
شانسهای دیگری هم هستند ؛
دوستیهای دیگری هم هستند ؛
نیرو های دیگر ی هم هستند ؛
تنها باید قوی و پر استقامت باشیم و همه روزه در انتظار روزی بهتر وشاد تر از روزهای پیش باشیم .
و فرا موش نکنیم خدایی را که در این نزدیکی است .....
سی روز گذشت .
قرار بود برویم ودیگر نیائیم؛
برویم چون بهانه ای برای ماندن نداشتیم.
رفتیم اما دلمان تاب نیاورد که نیائیم .
و امروز آمدیم
دوباره مثل همان روزها اما کمی خسته تر.
لطف دوستان را سپاس
دشنام دوست نما ها را هم.
صادقانه بگویم ؛
برای دیدارم آزادی
فرصت، بهانه ای برای تردید نیست .
زمان التیام بخش دردهاست
اما نه رهایی بخش آنها.
بگذار زمان روئیدنیها را در قلبت برویاند اگر هنوزدر صادقانه ترین هذیانهایت نام مرا بر لب داری و در پس قرائت قرآنت به من می اندیشی.
به من باز گرد.رجعت تو هیچ چیز را ویران نمی کند اما خاموشی ات آبادیهای مهربانی را کویرخواهد کرد .
راستی
چشمانت هنوز درد می کند ؟؟.
گفتمت از بغض فرو خفته ی چندین ساله
واز عشقهای ناگفته
از رازسه گانه ی زندگانیم
و از جوانیم
چه خوب دانستم دلم به کج راهه هایی خوش بود
بنام ،عشق
.واینک چه اندوهناک زمانهای بی قراریشان هستم
خود را در تو دیدم
نه آنچنان که می پنداشتم
تامل کردم به آنکه می گفت :
"مردان در مسیرعشق به وسعت نامتناهی نامردند"
پایبندیم خیانتی عظیم بوده در مسیر زندگی
ودلتنگی ام ذبح مذبوحانه ی جوانی
وبیماری خاطراتشان
در بند نمودن پریدن.
خویش را در تو دیدم
وبسیار شرمگین از آنچه بوده ام .
تو به مهربانی و وسعت خویش
به فردا فراخواندیم .
همراهیت را سپاس
ای خوبترین آینه
ای دوست
تقدیم به همه ی دوستانی که عادت دارنداولین روز هفته خود را با شادابی ونشاط آغاز کنند.
دل به هوای رخت تاب ندارد
دیده ز دیدار تو خواب ندارد
پرده به یک سو بزن چهره عیان کن
ترک همه قصه ی خلوت جان کن
زندگی از توهزار خاطره دارد
چون ز نگاهت هزار خاطره بارد
حرمت دیدار تو حرمت آب است
چهره ی تو دشمن هر چه حجاب است
خنده به هستی بزن هستی مایی
شعر رهایی بخوان زانکه رهایی
با تشکر از جناب کاظمیان
تا سر نکنم در سرت ای مایه ی ناز
کوته نکنم ز دامنت دست نیاز
هر چند که راهم به تو دور است و دراز
در راه بمیرم و نگردم ز تو باز
سعدی
پروانه
امیرافشاری در 1323در تهران به دنیا آمد. وی از
خانواده بانفوذ و سرشناس امیرافشاری که اصالتی آذری دارند میباشد. پدر ایشان مالک 150
شهر و روستا در منطقه شرق ایران و توابع طالقان بودند. از همان کودکی حمیرا خانه آنها به افتخار
افراد بانفوذ حکومتی شاهد مراسم بزرگ با حضور هنرمندان نامی آن زمان مثل قمرالملوک وزیری ،روح انگیز، بنان ،ملوک ضرابی و ... بود که همین انگیزه اولیه دختر خانواده
برای رو آوری به آواز شد
حمیرا به دور از چشم پدر و با تشویق همسر روشن فکر و
تازه از آلمان بازگشته خودبا نام نویسی در تست صدا در شورای رادیو آن زمان حیرت و
تحسین اعضا شورا
را سبب شد و پس از آن تحت تعلیم استاد علی تجویدی و بانو ملوک ضرابی قرار گرفت
وی دو سال بعد در سن 18 سالگی به یک خواننده تمام عیار
تبدیل شد. در همان
سن آوازی را در دستگاه سه گاه با آهنگسازی علی تجویدی و شعری از
بیژن ترقی به نام صبرم عطا کن را اجرا کردند که در کتاب ترانههای ماندگار این اثر به ثبت
رسیده است .وی به علت مخالفت پدر با نام مستعار حمیرا فعالیت حود را آغاز
کرد اما پدر وی صدای
دختر خود را میشناسد و اینکه آوازه خوان بودن دختر خود را دور از
شان خانوادگی خود
می بیند؛ همه صفحات موجود در بازار تهران را خریداری کرده و در خانه
خود انبار می کند و طلاق دختر خود را از همسرش میگیرد و به مدت یک سال دختر خود در خانه زندانی میکند.شایان ذکر است که ایشان تا پایان عمر حاضر نشد که دختر
خود را ببیند، و حتی وقتی در بستر مرگ بود ، حمیرای جوان از پشت پنجره پدر عزیزش را می دید و اشک می ریخت.
نوع صدا و سبک موسیقایی
صدای ایشان دارای قابلیت سوپرانو را دارد که از نوع کمیاب ترین صداها می باشد.
او در ضمن تنها بانوی آوازه خوان ایرانی ست که شش دانگ کامل صدا را دارا می
باشد. با تکیه بر نظر اساتید اهل فن همچون استاد تجویدی، استاد یاحقی،
استاد ملک، استاد محمد حیدری و نوازنده چیره دست پیانو انوشیروان روحانی ؛ حمیرا را از محدود هنرمندانی می
دانند که یک
شبه ره صد ساله را پیموده است و با ارائه یک اثر با نام صبرم عطا کن
تمامی هنرمندان شهرت یافته پیش از خود همچون عصمت باقرپور مشهور به دلکش
و اشرف السادات مرتضوی مشهور به مرضیه و خاطره پروانه و هنگامه
اخوان و پریسا را براحتی
در سایه
قرار داده و سبک نوی در موسیقی سنتی ایران که بعدها توسط اساتید موسیقی اصیل به
نام حمیرایسم مشهور شد را در موسیقی کلاسیک رو به افول دهه چهل خورشیدی پایه
گذاری کندو طراوت و تازگی خاصی به موسیقی سنتی ایران ببخشدو مهمتر از آن توانسته
اند در طول چهل سال فعالیت هنری همیشه در اوج بمانند و جز چند سوپراستار مطرح
موسیقی ایران باشند .
آهنگسازان آثار جاودان حمیرا
برخی از آهنگسازان نامی که با وی همکاری نموده اند عبارتند از: استاد علی تجویدی
- استاد پرویز یاحقی - استاد اسدالله ملک - استاد کامل علی پور - استاد محمد
حیدری - استاد محمدجلیل عندلیبی - استاد حسن شماعی زاده - بابک رادمنش - کاظم
رزازان - صادق نوجوکی - استاد فضل الله توکل - استاد انوشیروان روحانی.
ترانه سرایان و شاعران
آثار ماندگار حمیرا
حافظ - مولوی - بابا طاهر عریان - استاد رهی معیری - استاد بیژن ترقی - هما
میرافشار - لیلا کسری مشهور به هدیه - جلیلی بیدار - استاد عماد خراسانی - کمال خجند
- استاد گلچین
معانی - استاد معینی
کرمانشاهی
لیست آثارکلاسیک همیشه
سبز حمیرا
(استاد تجویدی : صبرم عطا کن ، سرگردان ، پشیمانم ، بادلم مهربان شو، دنبال
دل ، دیگر چه خواهی، شهنشاها، وقتی که عشق میاد، بازم آفتابی میشه ، دور از دیار
) به یاد روح انگیز . بگو چه بگویم . . مرانفریبی . هدیه عشق - بهار نورسیده
بهار عشق من - محبت - ساز خاموش - دل خونه - محمد - درویشان - از دست عشق- بی
وفایی - الهی بمیری --به خاطر تو - آهنگ محبت - می عاشقانه - گلهای تازه شماره
145 با هم خوانی استاد محمودی خوانساری. و...
لیست تصنیف
های جاودان
حمیرا
دریا کنار - پیرت بسوزه عاشقی - سرگردان - ده بهار - بی قرار - شمال - کوچ -
امید - اینه دنیا - عالم عشق -هم زبونم باش - مسافر غریبه - ای دادبیداد -
چوبکاری -در جستجو
من طالب وصلت نبودم
گر سوی بامت پر گشودم
گفتم اگر جویم تو را در خلوت دل
دنبال دل افتاده ام منزل به منزل
افتان وخیزان می روم صحرا به صحرا
طوفان عشقم می کشد دریا به دریا
کو آنکه داند مشکل من
این محنت بی حاصل من
تا کی خداوندا جدایی
وای از من و وای از دل من
گفتم مگر جویم تو را در خلوت دل
دنبال دل افتاده ام منزل به منزل
آن شور تو آن تو به من کو
آن خلوت مهتاب من
کو دیده ی بی خواب من
کو آن دل بی تاب من
کو کو کو
آن حالت آشفته ام کو راز به عالم گفته ام کو
کواشک چون سیلاب من آن دیده ی بی خواب من کو
افتان و خیزان می روم صحرا به صحرا
طوفان عشقم می کشد دریا به دریا کو آنکه داند مشکل من
این محنت بی حاصل من
اگه از شب از شکستن اگه از سکوت از تنها نشستن نمی گم
نمی گم نه این که نیست
اگه از صداقت چشمای گریون
اگه از غم غریبی تو بیابون نمی گم نه این که نیست
ای غمین ترین ای تو بهترین ای عزیز ترینم
بیا و نغمه ی سوختن و ساز نکن
باز با غم ساختن را آغاز مکن
سوختن وساختم حدی داره
درد ونشناختنم حدی داره
این دیگه زندگی رو باختنه
پشت به خورشید توی شب ساختنه
این روزا برای موندن برای عاشقانه خوندن
دیگه هیچ حرفی نداریم
یا اگه داریم چه بهتر که لبهامون نیاریم
خدایا تو خوانی وجود مرا
سراسر همه تار وپود مرا
به عشق به مستی سرشتی اگر
یا غم عشق او از سرم کن به در
یا که صبرم عطا کن
یا نصیبم نما بینمش یک نظر
یا که دردم دوا کن
چرا به نگاهش به چشم سیاهش تو این همه مستی دادی
از آن همه مستی تو هستی ما را به باده پرستی دادی
حالا که جز غم نصیبم ندادی
راهی به کوی حبیبم ندادی
صبرم عطا کن ،درد م دوا کن
یه جدولم که خو نه هاش همیشه خالی می مونه
یه جدولم که حرفاشو جز تو کسی نمی دونه
جدولی که معماش هزار تا نیست هزار تا نیست
اگر کسی خوب بدونه اول و آخرش یکی است
آخر واولش تویی باید تو را پیدات کنند
حرفایی جدولش تویی باید تو را پیدات کنند
اسم تو نازنین ترین اسمای مردم زمین
اون که سر زبونمه جوونه های جونمه
اگر تو را پیدات کنند یه جدول کامل میشم
اگر بازم پیدا نشی خط می خورم باطل میشم