بی تو من هیچم در این دنیایی عشق
بی تو غمگینم زهر آوای عشق
چشم من دیگر مرا یاری نکرد
بسکه من گریان شدم در پای عشق
گریه هایم بی صداست
عشق من بی انتها ست
رد پای اشکهایم را بگیر
تا بدانی خانه ی عاشق کجاست
و.....
ای آشنای خوبم تا زوده برگرد
دیوونه ی تو را دوری دیوونه تر کرد
من ماندم و تو رفتی از راه جدایی
ترسم پشیمان باشی واما نیایی
من ماندم اینجا پیش این دلبستگی ها
تو رفتی اما با تمام خستگی ها
پژمردم اینجا من از درد تنهایی
بر لب رسد جانم تا آنکه باز آیی
ای رفته از اینجا تا قطب رسیدن
ای بهترین پرواز ای حد پریدن
تنها تو درمانی بر درد دل من
دلا چه کشیدی همیشه رمیدی ولی به نهایت نبوده رهت
جز آنکه شکستی به تیشه ی آهی چه بوده خدا یا مگر گنهت
نه از آشنایان وفا دیده دل نه در باده نوشان صفا دیده دل
بجز شیشه ی غم چه هستی چه هستی
که با سنگ دلدار شکستی شکستی
جز آن که شکستی چو شیشه ی آهی
چه بوده خدا را مگر گنهت
در این جهان از مهربانی دیگر نمی بینم نشانی
عهد تو با ما بود و اکنو ن می بینمت با دیگرانی
دستت به دست دیگری دیدم من و نالان گذشتم
عشق تو بر دلدار تو بخشیدم و حیران گذشتم
همچون نسیم از کوی تولرزان وسر گردان گذشتم
بر عهد تو خندیدم و گریان گذشتم
به خاطر تو غرق گریه شدم تا لب تو پر از شهد خنده شده
نهال قدت سر کشیده اگر برگ وبار من از ازیشه کنده شده
شنیدم اگر من به جرم وفا ناسزای تو را باورم که نشد
به چشم خودم بی وفایی تو دیدم و به خدا باورم که نشد .
اگر با دل مهربان تو من بی وفا شده ام پشیمانم
اگر غیر تو در جهان به کسی آشنا شده ام پشیمانم
امید م تویی نا امیدم مکن جز تو یاری ندارم
سحر شد بگو با کدام آرزو سر به بالین گذارم
به عشقت قسم بر دو چشمت قسم
جز تو گر با کسی هم نوا شده ام پشیمانم
زمانی که پس از 3 سال خاموشی به بهانه ای آمدی
30 روز گذشت .
امروز به شاخه ی خشکیده ای می نگرم
که 30 روز پیش با تو می گفتم
واز باغچه جدا کردم.
30 روزتمام نگاهش کردم
شاخه خشکیده است اما
حضور غریبانه ات را
یارای تاب نیست .
وقتی آدم دلتنگ باشه همه چیز انگار براش دلتنگی میاره .حتی آسمون.
این عکس مربوط میشه به دوم خرداد ماه از روی تراس خانه با گوشی همراه گرفتم .
یه عالمه حرف با خودش داره .بیشتر آدم را یاد خدا حافظیهای زود هنگام می اندازه .
اقدس خاوری که او را با نام هنری «خاطره پروانه» می شناسیم، در سال ۱۳۰۸ (۱۹۲۹) در تهران و در خانواده ای اهل هنر زاده شد. مادر او، پروانه، خواننده معروف سالهای نخستین قرن جاری بود که علاوه بر صدای خوش غمگنانه ای که داشت، با «نواختن» نیز بیگانه نبود. ویولن را از «حسین خان اسماعیل زاده و سه تار را از «رضاقلی خان نوروزی» آموخته بود و پس از آشنائی با «حبیب سماعی»، استاد سنتور، با چم و خم این ساز نیز آشنا شده بود.مادر پروانه، در جوانی به بیماری سل درگذشت و خاطره دو سه ساله را تنها گذاشت. «خاطره» می گوید نخستین بار با موسیقی از طریق صفحات آواز مادر خود، آشنا شده است.
در زمان مرگ مادرش پروانه معروف (خانم موچول) که یکی از
خوانندههای دوره قاجار بود ۶ یا ۷ ساله بود
وی ترانه مرا ببوس را قبل از حسن گلنراقی اجرا کرد
ساعتی زما گذر تا شوم ز غم رها
یک نفس به خود گذار جان خسته ی مرا
نغمه ی ساز
رادیو بامداد، رادیوی ایرانیان شمال کالیفرنیا، از
ساکرامنتو پخش می شود و هدف آن ایجاد صدای مشترک ایرانیان این منطقه است و
برنامه
های آن با همکاری داوطلبانهء چهره های فرهنگی این منطقه تهیه و پخش می شود
دوست عزیز ونادیده جناب آقای احسان کوثری مجموعه برنامه های ارزشمندی را برای شاهدان ارسال کرده اند .
تهیه کنندگان ومجریان خوب این مجموعه جناب آقای آرش جزینی وسرکار خانم آوا رافت می باشند .
این برنامه ها بر روی سرور پرشین گیگ بار گذاری شده است لذا دوستان برای دریافت آن بهتر است از مرور گر فایر غاکس استفاده کنند.
نغمه ساز برنامه شماره21 رادیو بامداد این برنامه ای در مورد استاد داریوش رفیعی .
نغمه ساز برنامه شماره22 رادیو بامداد این برنامه ای در مورد استاد داوود آزاد
نغمه ساز برنامه شماره23 رادیو بامداد این برنامه ای در مورد استاد داوود پیر نیا .
نغمه ساز برنامه شماره24 رادیو بامداد این برنامه ای در مورد درویش خان .
نغمه ساز برنامه شماره25 رادیو بامداد این برنامه ای در مورد خانم دلکش .
نغمه ساز برنامه شماره26 رادیو بامداد این برنامه ای در مورد استاد روح الله خالقی .
نغمه ساز برنامه شماره27 رادیو بامداد این برنامه ای در مورد استاد رهی معیری قسمت اول .
نغمه ساز برنامه شماره28 رادیو بامداد این برنامه ای در مورد استاد رهی معیری قسمت دوم .
نغمه ساز برنامه شماره29 رادیو بامداد این برنامه ای در مورد استاد حسن کسایی .
نغمه ساز برنامه شماره30 رادیو بامداد این برنامه ای در مورد خانم سیمین غانم .
ساعتی زما گذر تا شوم ز غم رها
یک نفس به خود گذار جان خسته ی مرا
این ترانه با صدای خانم خاطره پروانه ، به زودی تقدیم می شود.
همیشه ترانه های زیبا وماندگار را خوانندگان مختلفی اجرا کرده اند.گرچه صدای هر خواننده در جایگاه خود زیبا ودلنشین باشد اما لطف وملاحت اولین اجرا خاص اولین خواننده است .
یار بیگانه نواز را با تردید گوش نکنید .
شعر از بیژن ترقی
آهنگ اکبر محسنی
یار بیگانه نوازم،شرح
عشق جانگدازم
قصه ای از سوزوسازم
باتو می گویم امشب
تا که چشم خود گشودم
جمع پنهان وجودم
شعله برتاروپودم آه
جانسوزم
تو ندانی که چه کردی
به من و به دل به خدا
چه غمت از من بی
دل،تو کجا من خسته کجا
رهگذر بی نصیبم،بی
قراری،بی شکیبی
تا سحرگه ناله سرکردم
نیمه شبها در
سیاهی،بی نصیبی،بی پناهی
از سر کویی گذر کردم
صدای مخملین استاد بنان همیشه با خاطره همراه است .هم گذشته را به یاد می آورد وهم برای آینده خاطره می سازد .تصنیف زیبای دگر چه می خواهی را به آنانی تقدیم می کنم که برای آینده خاطره می خواهند.
دگر چه می خواهی ؟؟
ترانه سرا:تیمورتاش
آهنگساز: اکبر محسنی
خواننده:بنان
دستگاه:همایون
مرا ز چشمت افکندی دگر چه می خواهی
به دیگران دل می بندی دگر چه می خواهی
ز عشق و یاری ای زیبا سخن مگو با من
تو کز غم من خرسندی دگر چه می خواهی
به دلم از سوز عشقت آذرها دارم
ز غمت بر جان زارم اخگرها دارم
به عشقت ای گل دل بستم دگر چه می خواهی
من از تو پیمان بشکستم دگر چه می خواهی
کنون که از پا افتادم در این سرای غم
بیا بگیر ای مه دستم دگر چه میخواهی
در دل شب اخگر بارم تا روشن گردد شام تارم
گر بشکستی پیمانت را من از مهرت کی دل بردارم
مرا ز چشمت افکندی دگر چه میخواهی
به دیگران دل می بندی دگر چه می خواهی
ز عشق و یاری ای زیبا سخن مگو با من
تو کز غم من خرسندی دگر چه می خواهی
بهتر است فکر نکنم به آنچه مغمومم ساخته است .به آنچه تباه می کند لحظه های نیکو را وپائیز می کند موسم دل انگیز بهار را .
باید خودی باشم محکمتر از آنچه بودم تا هراس نبودنش برایم عذاب آور نباشد .آنکه مدام در پی بهانه ای برای جدایی ، معنای دوست داشتن را یاد نگرفته است .آنکه هر دم پس از سکوتی طولانی وطاقت فرسا ،تنها کلامی می گوید که جان را در برابر شرمندگی وعذاب عظیم قرار می دهد شاید نبودش بهتر باشد .تا اینکه باشد وغرورم را نادیده انگارد .
بهتر است برود درست گویی نیامده است .تمامی آن "اجازه هست ؟" را فراموش کنم وبه " پرسش" ها پاسخی نگویم .باید خود را رها کنم از آنچه در بندم نموده است .این هم مثل هزاران رد پای دیگری که روزانه می آیند ومی روند.دلی که چون کاروانسرا اجازه ی ورود به هر اسیر وآزادی را می دهد باید تاوان ماندن وبی تابی اش را بپردازد.
نه
دیگر بس است .دیگر اجازه نخواهم داد بیش از این بازیچه ی احساساتم گردم .
دیگر اجازه نخواهم داد محبت خالصانه ام دستاویزی برای استعمارم باشد .
دیگر اجازه ی خرد شدن غرورم را در برابر بیگانه نخواهم داد
دیگر صفای صداقت ورا ستی واقعی را از میان کلمات و واژه ها جدا خواهم کرد.
احساس وادبیا ت وشعر موسیقی باشد برای بعد از ماندن آنچه مهم است چگونه ماندن است نه به هر طریقی ماندن .
بس است تحمیل وجدان آزاری دیگران
دوستی که بر پایه ی عذاب باشد دوستی نیست،خویشتن آزاری است .می خواهم این پیوند نابرابر دوست انگاری از هم بگسلد تا آنی که اسیر است آزاد شود .تا آنی که می خواهد صادقانه دوست بدارد وگوهر دوست داشتنش را در صدف مهر وصداقت دیگری جای دهد. بهانه ای نباشد بر آنچه از ماندن و رنج کشیدن وزیستن بگوید .
اینجا ، انجام مهر ورزی نا طلبیده است .انجام ناهمسنگ دوست داشتن .یکی می میرد یکی می خندد .یکی می نالد یکی شعر می سراید .
ای کاش در نخستین تبسم آشنایی کلام مقدس "نه" پاسخی به تمامی اشعاراستعارگونه اش بود.
درود وسلام به دوستان وهمراهان عزیز شاهدان
سه سال ازآغاز به کار وبلاگ شاهدان گذشت .در این مدت چه حرفهایی را که با زبانی گفتیم وچه حرفهایی را که ناگفته رها کردیم .حرفهایی که از جنس بودنمان بود .همانهایی که به قول دکتر شریعتی" سرمایه ی ماورایی "هر کسی است و"کلماتش هر یک انفجاری را به بند "کشانده است .
آری
شاهدان جایی بود برای بیان ، بیان احساسات ناگفته . در این مسیر گنجینه های بیشماری یافتیم . همراهمان شدند و همراهی کردند .ادبیاتمان را غنا بخشیده و افقهای دید تازه ای را در برابرمان ترسیم نمودند اما ، آرام و بارانی - به سادگی - رفتند .
چه بگویم ؟؟
!
سوز من با دیگری نسبت مکن
او نمک بر دست ومن بر عضو ریش
چقدرخوب است که قلم من از شرح آن دقایق ناب عاجز است.دست کم حرمت آنچه که حس خالص است ،باقی می ماند ،حرمت آنچه که برای کلمه شدن ساخته نشده ـ
فریاد کشیدم با تمامی امکانم ،با تمامی تارهای صوتی ا م با تمامی خشم و نفرت و وحشتم .شاید به فریادم برسی شاید به کمکم بیایی.شاید رهائیم بخشی.
فریادم اما اگر تو را به وحشت انداخت و تو گریختی و از من دورتر از آنچه بودی ،شدی،این دیگر گناه من نبود.گناه تشخیص تو بود.
آه که چه انبوهی ازحرفهای ناگفته مانده است. درد دلهای آرام کننده در گلو مانده ی به درد گلوی مزمن تبدیل شده.
آه که چه بسیار ترانه های ناب ناسروده ،پوز شهای خالصانه ی بر زبان نیامده ،"مرا ببخش"های صادقانه بیان نشده ،ارواح دردمند ما را در کندی ابدی گذاشته است.
وه چه مقدار بغض در گلو مانده،گریه ی پنهان بی صدا،وناله های درخلوت،جانشین سخن هایی شده که اگر به هنگام گفته می شد ،نقش هزار پنجره گشوده به جانب بهار رابر عهده می گرفت.
کاش می گفتم ،کاش می گفتی ،کاش هر متلاشی کننده سکوت ،این ظرف نیازمند حرفهای خوب را پرنمی کردیم ودرد دلهای آرامی بخش را به درد گلوی سوزنده تغییر نمی دادیم.
سکوت گاه ،بدترین جانشین است؛رذل ترین میدانم. ( نادر ابراهیمی )
گر برکنم دل از تو وبر دارم از تو مهر آن مهر بر که افکنم ،آن دل کجا برم ؟
بگذریم
به مناسبت سومین سالگرد شاهدان از ساعت 20 ، 27 اردیبهشت تا ساعت 24 ، 28 اردیبهشت ماه 1390 هر ساعت یک برنامه ی جدید به شاهدان اضافه می گردد.
امید وارم مورد پسند شما همراهان قرار گیرد.
سه آهنگ زیبا با صدای استاد فضل الله توکل
زیر سایه ات من سایه پر قدرت زمینم
عاشقم عاشقم اون حد که به سایت ام زمینم
رو لبام پرسه ی بوسه خواب پروانه رو میخک
به تو تکیه دادن من به ظرافت یه پیچک
به تو می پیچم که سختی، مهربون تر از درختی
این برنامه به مدت 8 دقیقه و22 ثانیه وحجم7.36mb
در خزان عمرم ای عشق تازه
نغمه هات به گوشم نوای سازه
با نگاه اول بر جان نشستی
کاش دل بیچاره ام این بار نبازه
زیر آوار زمانه خسته بودم
دل بر هر آنچه پیش آید بسته بودم
نور امیدم شدی بر جان دمیدی
و چه خوب آخر به فریادم رسیدی
و.......
ترانه ی سوم
با ستاره با دو مژگان
شب پر ستاره تر کن
از پس دو چشم گریان
من به شب نظاره کردم
هر شب منم وستاره
چشمی که به انتظاره
چشمام میره به جاده
که از ره برسی دوباره
باز میای که باغ من پر بگیری
و......
این برنامه به مدت 14 دقیقه 35 ثانیه وحجم13.20mb
اطلاعات بیشتراز فضل الله توکل در ادامه مطلب به نقل از ویکی پدیا
با تشکر از جناب علیرضا
فضلالله توکل (زادهٔ ۱۳۲۱). نوازندهٔ ایرانی سنتور و آهنگساز.
فضلالله
توکل در سال ۱۳۲۱ در تهران متولد گردید . پدرش افسر ارتش و مادرش دبیر
ریاضی و فرانسه آموزش و پرورش بود . تحصیلات کودکستانی و دبستانی را در
تهران مدرسه ایران طی کرد و ﺴﭙﺲ برای دوره دبیرستان ابتدا به دبیرستان
پهلوی آن موقع و ﺴﭙﺲ در دوره دوم دبیرستان به دبیرستان مروی رفت و در سال
تحصیلی ۳۹-۳۸ موفق به اخذ دﻴﭙﻟﻢ در رشته طبیعی از دبیرستان مروی گشت بعلت
معاشرت نزدیکی که خانواده ﭙﺪربزرگ ﭙﺪرش با هنرمندان و اساتید بزرگ آنزمان
داشتند در حدود سن ۶ یا ۷ سالگی شاگردی استاد حسین تهرانی را ﭙﻴﺪا کرد و
نزد ایشان دوره تنبک نوازی را طی کرد در سن ۹-۸ سالگی ﭙﺪرش برایش سنتوری
خرید و او نزد یکی از معلمان موسیقی مدارس آنموقع بنام آقای خاﺌﻔﻲ دوره
ابتدایی سنتور نوازی را فرا گرفت . ﺴﭙﺲ بعلت ﻤﺄموریت ﭙﺪر در شیراز به
شاگردی آقای بهادر نوذری در آمد و بعد در طی این دوره مدت ده سال دورههای
مختلف ردیف نوازی ایران را با استاد علی تجویدی شروع کرد و همین دوستی
شاگرد و استاد باعث گردید که او به دعوت استاد تجویدی در سال ۱۳۳۵ به عنوان
نوازنده سنتور در ارکستر شماره ۲ رادیو آن زمان به سرﭙﺮستی استاد تجویدی
ﭙﺬیرفته شود و بفاصله یکسال بعد در ارکستر شماره ۳ رادیو به سرﭙﺮستی استاد
ﭙﺮویز یاحقی نیز به عنوان نوازنده ارکستر ﭙﺬیرفته شود . در سال ۱۳۳۷ به
دعوت زنده یاد داوود ﭙﻴﺮنیا به عنوان تک نوازننده سنتور به برنامه گلها راه
یافت و گلهای صحرایی شماره ۵ (دردستگاه شور) و برگ سبز شماره (۶۵) بهمراهی
آواز زنده یاد محمودی خوانساری و تنبک ناصر افتاح اولین اجراهای تکنوازی
او هستند که ﺴﭙﺲ در برنامه گلها به عنوان سولیست و تکنواز باقی ماند و آثار
زیادی از ساز نوازی او در برنامههای مختلف گلها (گلهای جاویدان- برگ سبز-
گلهای رنگارنگ و یک شاخه گل ) به جا ماندهاست بعد از اخذ دﻴﭙﻟﻢ به کشور
انگلستان رفت و در دانشگاه ﻜﻤبریج موفق به اخذ فوق لیسانس در رشته اقتصاد
گردید . از سال ۱۳۴۵ بعد از مراجعت از انگلستان مجدداً همکاریش را با رادیو
آنموقع ادامه داد از سال ۴۶-۴۵ با ساختن آهنگ (قهر و ناز ) با صدای اکبر
ﮔﻟﭙﺎیگانی به جرگه آهنگسازان ﭙﻴﻭست و در این رشته هم موفق بود . ﺴﭙﺲ در
سالهای بعد با آهنگهای دل بی قرار (ابوعطا) نقش غم (سه گاه) آشیانه (شور) و
مهربونی با همکاری آقای ﮔﻟﭙﺎﻴﮔﺎنی به آهنگ سازی و تکنوازی در رادیو ادامه
داد . آهنگهای او بعلت ملودیهای تازه و نوین که خلق میکرد باعث گردید که
خوانندگان دیگری هم برای همکاری با وی مشتاق باشند و حاصل این همکاری تعداد
زیادی آهنگ با صدای خانم حمیرا به صورت صفحه و نوار کاست در اختیار همگان
قرار گیرد ( ترسم فراموشم کنی – گذشتم – خواهم که رسوا بشی– یادم نمیره با
صدای حمیرا ) . از سال ۱۳۵۷ که همکاری او با رادیو قطع و مجدداً در سال
۱۳۷۲ این همکاری شروع شد و او با همکاری شادروان اسدالله ملک ارکستر
همنوازان را در صدا و سیما بنا نهادند که تکنوازیهای بیشماری حاصل این
همکاری است که نوارهایش در آرشیو صدا و سیما موجود میباشد . از سال ۱۳۷۲
همکاری او با آقای ﮔﻟﭙﺎیگانی با آهنگهای عشق و آهسته آهسته که به صورت نوار
و کاست و CD در اختیار مرم قرار گرفت، شروع شد و در سال ۱۳۷۴ آلبوم آوازه
خوان را با ۸ ترانه جدید که کلیه آهنگها و اشعارش از خود فضلالله توکل است
در اختیار عموم قرار گرفت که این آهنگها نیز مورد توجه و لطف مردم قرار
گرفت . از سال ۱۳۷۸ضمن همکاری با آقای ﮔﻟﭙﺎیگانی و ارائه دو آلبوم ( مست
عشق و عقیق ) همکاریش را با علیرضا افتخاری شروع کرد و حاصل این همکاری
آلبومهای نسیما، خاطرات جوانی، غم زمانه و نوای اساتید است که این آلبومها
نیز مورد توجه و عنایت مردم نیز قرار گرفت . او در نوختن سنتور و همچنین
آهنگسازی دارای سبکی مخصوص به خودش است .
چنانچه به قول معروف تا مضرابش بر روی ساز میآید مشخص میشود که این سنتور فضلالله توکل است . در برنامه تکنوازان و همنوازان او پﻴﻭسته با تکنوازان و اساتید برجسته استادان حبیب الله بدیهی - پرویز یاحقی – همایون خرم و اسدالله ملک و دیگر اساتید همکاری داشتهاست . و حاصل این همکاری تعداد زیادی نوار است که در آرشیوهای گوناگون موجود میباشد .