آهنگساز: مرتضی محجوبی(1344-1279)
شاعر: محمد حسن رهی معیری(1347-1288)
دستگاه: مخالف سه گاه
اجرای اول: غلامحسین بنان(1364-1290) سال 1337 در برنامه "گلهای رنگارنگ" رادیو ایران، برنامه شماره 216ب، به مدت 6دقیقه و 45ثانیه
اجرای دوم: غلامحسین بنان سال 1340 در برنامه "یک شاخه گل" برنامه های شماره 76 و 90
اجرای سوم: مرضیه(متولد تهران1304) سال 1342 در برنامه گلهای رنگارنگ، برنامه شماره195
اجرای چهارم: محمدرضا شجریان سال 1375 ، کنسرت دوبی
من از روز ازل، دیوانه بودم
دیوانه روی تو،سر گشته موی تو
سر خوش از باده مستانه بودم
در عشق و مستی، افسانه بودم
نالان از تو شد چنگ و عود من
تار موی تو، تار و پود من
بی باده مدهوشم، ساغر نوشم
ز چشمه نوش تو
مستی دهد ما را ، گل رخسارا
بهار آغوش تو
چو به ما نگری غم دل ببری
کز باده نوشین تری
سوزم همچو گل ، از سودای دل
دل رسوای تو ، من رسوای دل
گرچه به خاک و خون کشیدی مرا
روزی که دیدی مرا
بازا که در شام غمم صبح امیدی مرا
صبح امیدی مرا
ترانه ی تو شاهدی ای غم با صدای الهه وعماد رام
به یاد دوست عزیزم علی رضوی که این ترانه را بسیار دوست داشت واین روزها خیلی به یادش هستم
خیلی ساده با هم دوست شدیم اما صداقت دوستیش پایدار بود .
بسیار آرام وبا وقار
خوش برخورد مردم دار
هنرمند ( فیلمساز وعکاس)
در شب عید غدیرسال ۸۷ عروجش مبهوتمان کرد .
روحش شاد .
شب تاسوعای امسال درهیئت معرفت خیابان ابن سینا بودم که استاد یزد خواستی به همراه چند تن از هنرمندان اصفهان در این جلسه حضور داشتند .
بنا به در خواست حاضران قطعه آوازی را در نوا اجرا کردند که تقدیم دوستان می شود .عجیب است با این کهولت سن چقدر زیبا ودرست آواز خواندند .لازم به یاد آوری است که ایشان یکی از برجسته ترین شاگردان استاد تاج اصفهانی می باشند.
هیئت معرفت هر هفته شام چهارشنبه در مسجد پا گلدسته ی ابن سینا برنامه دارند که در آن اساتید آواز در مدح ائمه می خوانند.
ترانه صورتگر با صدای داریوش رفیعی
ترانه شرح پریشانی با صدای عهدیه ( این ترانه در فیلم یوسف وزلیخا اجرا شده است وزبان حال زلیخا پس از بیرون شدن از قصر است شعر از وحشی بافقی )
با این ترانه ی بسیار زیبابا صدای کورس سرهنگ زاده آشنا شدم .
الهی بشکنه دل
که هر دم بی منه دل
مگه از آهنه دل
که با من دشمنه دل
دل من شکسته بهتر
توی خون نشسته بهتر
غافلی ز حالم چرا چرا چرا خدایا
این ترانه ی زیبا استاد حبیب الله بدیعی ساخته و خانم رویا در گلهای رنگارنگ ۴۶۳ با همکاری استاد قوامی ُ نجاحی وافتتاح خوانده است.
دلامون شکسته یا علی
زبونامون بسته یا علی
چشامون همه به راه تو
مردای خسته یا علی
بس که بلنده دستامون
سوی خدای آسمون
نقش خدا رو دستامون
حالا نشسته یا علی
دلامون شکسته یا علی
زبونامون بسته یا علی
چشامون همه به راه تو
یا علی یا علی
در زور خونه بسته
قد مردا شکسته
دیگه هو نکشد مرد
کشد آه پر از درد درد
بس که بلنده دستامون
سوی خدای آسمون
نقش خدا رو دستامون
حالا نشسته یا علی
دلامون شکسته یا علی
زبونامون بسته یا علی
چشامون همه به راه تو
یا علی یا علی
رقابت با خود !
برخی ازما ، افراد دیگر را دارای خصلتهائی می بینیم که خود فاقد آنها هستیم و لذا درخودمان احساس کمبود میکنیم . اما اگر دقت کنیم متوجّه خواهیم شد که هر انسانی در روی زمین ، توانائی انجام کارهائی را دارد که ما نداریم . از طرف دیگر ما هم میتوانیم کارهائی انجام دهیم که دیگران نمی توانند . اما این امتیازات مارا از دیگران کوچکتر یا بزرگتر نمی سازد بلکه فقط باعث ایجاد تفاوتهائی بین ما ودیگران در برخی از زمینه های خاصّ زندگی می گردد . اگر شما موفّق شوید که عملاً مردمِ دیگر را در شکل واقعیِ خودشان ، بدون اصرار در برتر دانستن یکی بر دیگری وایجاد رقابت بین آنها ببینید ، در آن صورت میتوان گفت که شما به درجه بالائی از اعتماد به نفس دست یافته اید . شما در صورتی از اعتماد به نفس بالائی برخوردار خواهید شد که در رقابت دائم با تنها چیزی که احساس رقابت را در شما تحریک میکند – یعنی خودتان – قرار داشته باشید . دراینصورت زندگی از نظر شما چیزی همانند یک بازی جلوه گر خواهد شد یعنی موقعیّتهای زندگی را در حکم قوانین یک بازی در نظر خواهید گرفت .
ماجرای« چارلی» نمونه خوبی از قضیه « رقابت با خود» است . چارلی که در یک مغازه موکت فروشی مشغول به کاربود برای ثبت نام به یکی از کلاسهای آموزشی ما مراجعه کرد . مُشکل او این بود که دائماً سعی میکرد در کار خودش سریعتر و بهتر از دیگران باشد ، امّا هرگز موفق به این کار نشده بود . بعد از پایان دوره آموزشی ، چارلی تصمیم گرفت که فقط با خودش به رقابت بپردازد . به همین منظور ، اوبرای اولین بار در طول زندگی اش یک زمان سنج ودفترچه یادداشتی را با خودش به یک مُجتمع ساختمانی بُرد که قرار بود اتاقهای آپارتمانهای آنجارا موکت کُند .
با شروع کار ، چارلی با استفاده از زمان سنج ، مدت زمانی را که صرف موکت کردن اتاقها می کرد ، اندازه گرفت ودر دفترچه یادداشت کرد . روز بعد که چارلی برای موکت کردن خانه دیگری از خانه های همان مجتمع مراجعه کرد ، بیش از هر زمان دیگری برای شروع کارَش اشتیاق داشت . هدفِ او این بود که کارش را خیلی سریعتر از روز قبل انجام دهد . پس از شروع به کار ، بدون آنکه چارلی متوجه باشد زمان به سرعت سپری شد واو موفق شد که در مجموع ، نیم ساعت زودتر از دفعه قبل کارش را به پایان برساند . بعد از آن روز ، چارلی برای دست یابی به رکوردی بهتر ، هر روز بر سرعت کارش افزود وبا این رویّه ای که در پیش گرفت طولی نکشید که او در مغازه ای که مشغول به کار بود ، به سریعترین موکت بُر تبدیل شد . درمرحله بعد ، چارلی کیفیّت کارش را تا آنجا که ممکن بود بالا بُرد به صورتی که در کار او فاصله و خط بین موکت ها از نگاهِ بیننده اصلاً به نظر نمی آمد و موکت ها تمام حاشیه دیوارها را می پوشاندند وزیبائی کار را بیشتر می کردند . بعد از این مرحله ، چارلی که دیگر معروفترین موکت بُر منطقه شده بود ، لازم دید که به عنوان یک هدفِ مهمّ ، مغازه مستقلّی برای خودش باز کند ، بنابراین شروع به پس انداز کردن درآمدهایش کرد . چارلی مصمّم بود که به بازی رقابت با خودش ادامه دهد لذا هر زمان که پولی بدست می آورد با خودش عهد می کرد که هفته بعد دوبرابر آن را کسب کُند اینگونه بود که چارلی در عرض چند سال توانست بزرگترین مغازه موکت بُری شهرشان را بِخَرَد و لازم به گفتن نیست که همراه با موفقیّتِ او در کارَش ، اعتماد به نفسِ او نیز دوچندان شد واین نبود مگر در نتیجه رقابت با خود !
مأخذ : کنترل ذهن ، خوزه سیلوا ، ترجمه مجید پزشکی ، چاپ سیزدهم ، نسل نواندیش ، 1385
با سپاس از جناب آقای حمید نصری
درود به دوستان ویاران همدل
از اینکه مدتی در خدمت شما نبودم بی اندازه معذرت می خواهم بنا به گرفتاریهایی ،موفق به روز رسانی نبودم
در طی این مدت دوستان زیادی علاوه بر پیامهای محبت انگیز قسمت نظرات پست آخر با تماس تلفنی جویای احوالات شدند.
خرسندم که باز مجالی فراهم شد تا فعالیت خود را ادامه دهم .از این رو به اطلاع می رسانم شاهدان روز شنبه یازده دیماه با برنامه های- شاید - کمیابی به روز خواهد شد .
با شمایم ای دوست صاحبدل وهنرمند
ما راگرفتار خود می کنی می رهانی
هنوز هم از شنیدن نوای(( سه گاه))ت شادمان می شوم پر احساس
جای نوشته هایت خالی است
جای گفته ها وپندهایت
اینکه انقلابی کرده ای و همه چیز را فراموش
که به ساز خود برسی
ودنیای مجاز را مجازات
خوب است اما
من چشم انتظار شنیدن صدایت هستم .
به یاد داری که از ناگفته هایت گفتی
البته مرا قابل شنیدنش دانستی
سروش مهربان
با من حرف بزن
تشنه ام
تشنه
کیمیا گر
به یاد داری سردی آبانماه را .
اما آن روز سرد نبود و تو می لرزیدی .
آن هم کنار بخاری یادت هست می گفتی
نمی دانم چرا اینجایم.
اگرچه تو فراموش کرده ای اما
من به خوبی یک یاد پاک به خاطر دارم .
چه غم انگیز است وقتی که چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد ،
تو تشنه ی آتش باشی و نه آب. و چشمه که خشکید ، و چشمه که از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی ،
بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید
و از آسمان آتش بارید ، تو تشنه ی آب گردی و نه آتش!!!
و بعد ، عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود ، از غم نبودن تو می گداخت ...!
40حکایت ، 40 راز موفقیّت حکایت چهلُم
ساختِ پُل و تفاوت اداره کردن با خرج کردن ؟!
راه ورودی به دهکده از روی یک رودخانه بزرگ می گذشت. آب این رودخانه در فصول پُرباران بسیار زیاد می شد وگاهی اوقات تبدیل به سیل شده و پل چوبیِ بالای رودخانه را با خود می بُرد . در این مواقع مردم برای رفتن به آن سوی رودخانه دچار زحمتِ زیادی می شدند و مجبور بودند ساعت ها در امتداد رودخانه راه بروند تا بتوانند به یک پل دیگر برسند. مردمِ دهکده تصمیم گرفتند خودشان با همکاریِ هم پل قدیمی را دوباره بازسازی کنند. مبلغی را هم برای این کار روی هم گذاشتندوچون به مدیر مدرسة روستا که مرد عاقل وفهمیده ای بود اعتماد داشتند، این مبلغ را به او سپُردند تا درست خرج شود .
خبر به گوش کدخدا رسید. او که در دربار امپراتور افراد زیادی را می شناخت برای مدیر مدرسه پیغام فرستاد که من می توانم با افرادی که می شناسم بهترین پل این منطقه را بسازم. فقط باید مردم این مبلغی که جمع شده را حداقل بیست برابر کنند چون باید بهترین چوب را از جنگلهای آن سوی کوهستان بیاورم وبهترین نجارها را با بهترین وسایل کار ازگوشه وکنار این دیار جمع کنم وبعد بهترین طراح را بیابم تا نقشة پل را برایمان بکشد وخلاصه وقت زیادی هم لازم است اما چون آخر کار پلِ قدرتمندی بدست می آید طول کشیدن آن هم زیاد مهم نیست !
مدیر مدرسه وقتی در حضور روستائیان پیغام کدخدا را شنید، با لبخند گفت : « اگر قرار بود بیشترین پول جمع شود و بهترین ها اجیر شوند دیگر چه نیازی به کدخدا ودوستان و آشنایان او داشتیم! همین باغبان پیرِ مدرسه هم می توانست با پول زیاد هرکاری را از پیش ببَرَد . اگر کدخدا اهل کار است با همین مبلغی که موجود است و همین اسباب و وسیله ای که در دهکده باقی مانده ، پُل را در کمترین زمان بسازد تا مردم از این زحمت رهائی یابند . وقتی همة شرایط در بهترین حالتِ خود مهیّا باشد دیگر چه نیازی به رئیس است ؟! رئیس و مدیر برای زمانی لازم است که منابع محدود است و باید با تدبیر اداره شوند تا نتیجه به شکل قابل قبول به دست آید . اداره کردن با خرج کردن فرق می کند.»
بالاخره مردم برای کدخدا پیغام فرستادند که اگر با مبلغی کمتر از این ، افرادِ توانائی را پیدا کردی که بتوانند پُل بسازند آنها رانزد ما بفرست چراکه اگر مبلغ پولی که ماجمع کرده ایم زیاد بود خودمان هم می توانستیم ساختن پل را مدیریت کنیم . . به نقل از دوهفته نامه موفقیت شماره154برنامه ای با آواز دردشتی وایرج در ماهور با همراه استاد فرهنگ شریف به مدت ۶ دقیقه
زلف توجین تو مشاطه شبی شانه نکرد
که دو صد خون به دل محرم وبیگانه نکرد
خرمنی نیست که غمهای تو بر باد نداد
خانه ای نیست که سودای تو ویرانه نکرد
زمان این برنامه 30 دقیقه می باشد .
شب که در حلقه ی ما زلف دلارای نبود
تابه نزدیک سحر هیج دل آرام نبود
این برنامه به مدت 31 دقیقه در اصفهان اجرا شده است
آواز در دستگاه سه گاه و گوشه شوشتری به مدت ۲۳ دقیقه
وه که بازم فلک انداخت به غوغای دگر
من بجای دگر افتادم ودل جای دگر
آواز در دستگاه ماهور وبیات ترک به مدت ۳۱ دقیقه
چه خطا زبنده دیدی که خلاف عهد کردی
مگر آنکه ما ضعیفیم و تو دستگاه داری
در پستهای قبلی با عنوان «یک آواز زیبا» برنامه ای زیبا وشنیدنی تقدیم دوستان شد
در این پست دو برنامه ی دیگر از این خواننده ی خوش صدا تقدیم می نمایم
در مایه ی دشتی همراه با قره نی استاد ولی الله البرز و ضرب استاد اصلاح در تاریخ ۱۹ تیرماه ۱۳۵۳ با صدای کریم سماوی ضبط گردیده است .
متاسفانه کیفیت ضبط مناسبی ندارد ولی ارزش داشتن دارد .
از زیبا ترین آوازهایی که با همراهی مجید نجاحی شنیده ام این برنامه است .
در ابتدای آن تکنوازی استاد نجاحی ودر ادامه آواز استاد شجریان
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جما ل خود را ننموده ای وبینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی
شعر از :
"فصیح الزمان شیرازى" (رضوانى)
خواننده: جواد بدیع زاده
یکی یه پول خروس؛ مابا بابا
یکی یه پول خروس؛
ازقندو شکر ساختهام جوجه خروس
بابا جان یکی یه پول خروس
ماما جان یکی یه پول خروس
آقایان یکی یه پول خروس
به به، به به، به به
به به چه خروسی
چه قشنگ است و ملوس
بابا جان یکی یه پول خروس
آقایان یکی یه پول خروس
ماما جان یکی یه پول خروس
آفتابه لگن گلاب شکر اوردم،
آقایون صنعت کردم،
بابا جون خدمت کردم،
بر فرق عروسک زدهام پر طاووس؛
بابا جان یکی یه پول خروس
آقایان یکی یه پول خروس
ماما جان یکی یه پول خروس
وق وق صاحابو النگو و نی لبکه
ای بچه ی لجوج
ای اجوج مجوج
دیگر مخور از گرانی مرغ افسوس؛
بابا جان یکی یه پول خروس
آقایان یکی یه پول خروس
ماما جان یکی یه پول خروس
از اینو از اون هرچه سماور بخرم
کوچولو سماورم دارم
بی آتیش جوشش میارم
کز صنعت من مات شود کل نفوس
بابا جان یکی یه پول خروس
آقایان یکی یه پول خروس
ماماجان یکی یه پول خروس
تصنیف «یکی یه پول خروس» که در نگاه اول ترانه ای کودکانه و فکاهی به نظر می آید از ساخته های «اسماعیل مهرتاش» است با سروده ای از «سیدغلامرضا روحانی» که در ابتدا «جواد بدیع زاده» حاضر به اجرای آن نبود. با دقت بیشتر در این اثر و یا تصنیف «زال زالکه» که آن نیز از ساخته های «اسماعیل مهرتاش» است به لایه هایی از حال و هوای اقتصادی و فرهنگی آن دوران یعنی دهه های نخست ۱۳۰۰ خورشیدی برمیخوریم. با توجه به این نکته که «جواد بدیع زاده» لقب «سید» را با خود داشت و با توجه به موفقیت ترانه «خزان عشق» او، تصور دلایل مخالفت او برای اجرای این گونه آثار چندان دور از ذهن نیست.
نوای کاروان اثر ارزشمند وماندگار عباس خوشدل
با صدای نادرگلچین شعر از ابراهیم صفایی
نوای کاروان
نوای کاروان امشب زند آتش به جانم
خدایا بر ملا شد برملا راز نهانم
مران محمل مران ، ای کاروان آهسته تر رو
که مرد خسته ای وامانده از این کاروانم
سراپا سوز و آهم سرشک غم به دامن
به جایی من نجویم که من گم کرده راهم
نسیم غمش مرا می برد به شهر بی نشانها
من آن آتشم که وامانده ام به جا از کاروانها
غم دل را با که گویم چه آتشها من به جان دارم
نشانیت نجویم که من یاری بی نشان دارم
کجا رفتی ای کبوتر زیبا که دل ز فراغت اسیر جنون شد
خبر نداری که از غم عشقت فسانه شدم من ، وفای تو چون شد
جشن 86 سالگی" مرتضی احمدی" در تالار وحدت
تالار وحدت میزبان مراسم جشن 86 سالگی "مرتضی احمدی" و رونمایی از آلبوم موسیقی "صدای طهرون" می شود.
به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومی بنیاد رودکی؛این مراسم به همت مرکز موسیقی بتهوون و با مشارکت بنیاد فرهنگی هنری رودکی روز یکشنبه برگزار می شود.
وی افزود:با موافقت دفتر شعر و موسیقی
قرار شد این آلبوم 9 آبان ،مقارن با تولد "مرتضی احمدی" منتشر شود که همین
موضوع باعث شکل گیری ایده برگزاری این مراسم شد.
وی با اشاره به این که
تمامی میهمانان این مراسم دعوتی و از جامعه رسانه ای،هنرمندان و ورزشکاران
هستند،گفت:دراین نکوداشت بسیاری از هنرمندان عرصه های
تلویزیونی،سینما،تئاتر،دوبلاژ در کنار بسیاری از فعالان و پیشکسوتان رسانه و
ورزش حاضر خواهند بود؛ چرا که تمامی نزدیکان "مرتضی احمدی" می دانند که
ایشان از اواخر دهه 20 تمامی بازی های تیم پرسپولیس را دنبال می کرد و اگر
بازی در تهران بود حتما یک ساعت قبل از بازی،لوکیشن فیلمبرداری را به قصد
استادیوم آزادی ترک می کرد.
چمن آرا در ادامه از پخش دو نماهنگ به
عنوان دیگر برنامه این نکوداشت یاد کرد و افزود:دو نماهنگ از عکس های قدیمی
و یک مصاحبه حضوری از ایشان نیز در این مراسم پخش خواهد شد.
وی در
پایان صحبت هایش ضمن تشکر از" علی رحیمی" و"پژمان خالقی "برای همکاری در
تهیه آلبوم،از مدیرعامل و همکاران بنیاد رودکی ،دفتر شعر وموسیقی،"بهرنگ
بقایی" ،"بهرنگ تنکابنی" و"آرش چمن آرا" به خاطر همکاری و همیاری در
برگزاری این مراسم تشکر کرد ویادآور شد:برگزاری این مراسم حداقل کاری است
که ما می توانیم به منظور ادای دین به این هنرمندان پیشکسوت انجام دهیم.
جشن تولد و رونمایی از آلبوم موسیقی " صدای طهرون" مرتضی احمدی عصر روز یکشنبه 9 آبان ماه(ساعت 17) با حضور هنرمندان مطرح سینما،تئاتر،تلویزیون،رادیو،دوبلاژ و نیز جمعی از اهالی ورزش و رسانه در تالار وحدت برگزار می شود./ز
منبع خبر:قطره
چند کار زیبا از مرتضی خان احمدی در ادامه مطلب دریافت کنید .
مرغ سحر
نام تصنیف مشهوری است که در حافظه تاریخی ایرانیان جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است.
از نخستین اجرای این تصنیف کمتر یاد شده. در هفتم تیر ۱۳۰۶، روزنامه ناهید که در زمینه طنز مطالبی را منتشر میکرد جشنی به مناسبت آغاز هفتمین سال انتشار خود بر پا کرد و “تصنیف در ماهور” به عنوان “اثر طبع یکی از اساتید سخن” درآن جشن اجرا شد که متن آن را پیوست اولین شماره سال هفتم کردند. محل اجرا هم “باغ آقای سهم الدوله” بود. این تصنیف، بعدها “مرغ سحر” یا “ناله مرغ سحر” نام گرفت و سراینده آن نیز از پرده ابهام خارج شد و آن را معرفی کردند که ملکالشعرای بهار بود.[۱] سپس این تصنیف با صدای ملوک ضرابی و بعد با صدای قمرالملوک وزیری اجرا شد که بیدرنگ پس در دلها نشست. آهنگ این اثر، در دستگاه ماهور، از مرتضی نیداوود است.
این تصنیف بارها توسط هنرمندان مختلف اجرا شده است که از جمله میتوان به اجرای نادر گلچین و اجرای بدیع با صدا و نوازندگی ِ گیتار فرهاد مهراد اشاره کرد. یکی از محبوبترین اجراهای این تصنیف از محمدرضا شجریان است که اغلب به خواست مردم مکرر در کنسرتهای او به گوش میرسد.
ماندگاری مرغ سحر را باید در مضمون اجتماعی-سیاسی آن جستجو کرد که در هر دورهای در ایران به گونهای مصداق پیدا میکند
مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرربار این قفس را بَرشِکَنُ و زیر و زِبَر کن
بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک تیره را پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژالهبار است
این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نِگَه ای تازه گل از این، بیشتر کن
مرغ بیدل شرح هجران مختصر٬ مختصر کن
دریافت مرغ سحر با اجرای قمر الملوک وزیری
دریافت مرغ سحر با اجرای ملوک ضرابی
دریافت مرغ سحر با اجرای نادر گلجین
دریافت مرغ سحر با اجرای هوشمند عقیلی
دریافت مرغ سحر با اجرای ارکستر
دریافت مرغ سحر با اجرای ارکستر وتنظیم کیوان ساکت
دریافت مرغ سحر با اجرای هنگامه اخوان ومحمد رضا لطفی
دریافت مرغ سحر با اجرای فرهاد مهراد
دریافت مرغ سحر با اجرای ناشناس
دریافت مرغ سحر با اجرای ناشناس