شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

اگر نه روی دل اندر برابرت آرم

من این نماز، حساب نماز نشمارم

از این نماز ریایی چنان خجل شده ام

که در برابر رویت نظر نمی آرم

از این نماز غرض آن بود که من با تو

حدیث درد فراق تو باز بگذارم

وگر نه این چه نمازی بود که من با تو

نشسته روی به محراب و دل به بازارم


مولانا


ضمن تشکر از جناب آقای صحافی عزیز ، این غزل از برنامه ی یک شاخه گل شماره 137 گرفته شده که در آن اشعاری از مولانا وصفای اصفهانی خوانده می شود.گوینده ی این برنامه خانم روشنک واساتید بدیعی وافتتاح صدای گلپایگانی را همراهی می کنند .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد