شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

وای سرم

چقدر خوب است که قلب انسان بجای مغزش نیست .وقتی قلبی از رنج واندوه لبریز می شود با تپیدنش آنها را جابجا می کند واین جابجایی خود باعث تسکین درد می شود .این روزهای فکر می کنم قلب دیگری در سرم وجود دارد .قلبی که پر از درد است تپیدن آن نه تنها آرامم نمی کند بلکه چشمان وابروانم را نیز عبوسانه از درد در هم می کشد.

قلب سرم می تپد ونتیجه ی آن درد محبوسی است که در زندان استخوانی وبدون منفذ سرم به شقیقه هایم برخورد می کند

وای چقدر سرم درد می کند !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد