خدا حافظ برای همیشه (دکلمه )
قسمتی از دکلمه ی برای آخرین بار
خدا حافظ برای همیشه
برای آخرین بار، نگاه تبدارمو را به آسمون نمناک چشمای معصومش دوختم .
یه بغض غریب توی گلوم به انتظار نشسته بود ویه دنیا ابر بهاری توی چشمام لونه کرده بود.
چشمام میل باریدن داشت وگلوم هوای فریاد .
چطور می شد باور کرد که جاده ی بی انتهای با هم بودن ما به انتها رسیده بود.
باور کرد که سهم من از اون همه روزهای خوب فقط وفقط یه بغل خاطرات سوخته است ویه دنیا حسرت کال.
ناباورانه قدمشو نظاره می کردم که آروم آروم ازم دور ودورتر می شد.
دلم می خواست فریاد بزنم که نرو ،دلش می خواست فریاد بزنم ،"بمون"
ولی بغض راه گلومو بسته بود ومجال نمی داد.
با چشمام فریاد کشیدم" بمون".
اما افسوس که هیچ وقت به پشت سرش نگاه نکرد
تا فریاد چشمامو بشنوه.
آخرین خبر
به مناسبت سومین سالگرد تولد شاهدان
این وبلاگ تا اطلاع ثانوی به روز نخواهد شد!!!
اطلاع ثانوی دوشنبه 26 اردیبهشت ساعت 10 صبح اعلام خواهد شد .
آن آرزو که در دل امیدوار توست