شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

شاهدان

بی قرار هیچ قراری نبودم ،مگر قراری که با تو داشتم و هرگز نیامدی.

گریه



بیا به لحن غزل از هوای گریه بگویم

بگویم از تو وبا های های گریه بگویم

نصیبم این شد از آن چشمهای روشن وزیبا

از ابتدای تو تا انتهای گریه بگویم

برای بردن نامت ببخش واژه ندارم

بیا که نام تو را با صدای گریه بگویم

تو دشت تشنه ی دوری ولی بگو گلِ تنها

که راز غربت خود را کجای گریه بگویم

تو رفته ای چه بخوانم از آستانه ی شادی

بیا به لحن غزل از هوای گریه بگویم

از مجموعه ی پرنده بودن سروده ی علی عباس نژاد نشر روزبهان


این کتاب را یکی از دوستان خوبم(آقای علیرضا کاظمی )  از نمایشگاه کتاب تهران خریداری وبه من هدیه داده اند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد